خاطرات شهدا - صفحه 154

navideshahed.com

برچسب ها - خاطرات شهدا
خاطره ای از شهید مجید سپاسی؛
عملیات کربلای ۴ بود. همراه با غواص های خط شکن، در کانال ماهی زیر پای دشمن بودیم. هنوز رمز عملیات گفته نشده بود. یک نگهبان عراقی کنار آب ایستاده بود و بی هدف به سمت شلیک می کرد.
کد خبر: ۴۳۱۱۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۳۱

شهید قدرت الله فرزانه پور
می‌دانستم که هر وقت می‌رود بیرون یا در مسجد است و یا حسینیه. سیزده چهارده سالش بود. می‌رفت آجر جا به جا می‌کرد و کمک می‌کرد.
کد خبر: ۴۳۱۰۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۲

خاطره ای از طلبه ی شهید محمد جواد روزیطلب؛
محمد جواد که پرچم را رنگ می کرد گفت:"حیف است،این پرچم باید با قرمز خونی رنگ بشه!" هنوز جمله اش تمام نشده صدای سوت خمپاره پیچید.خرده بتن های سنگر که بر اثر موج انفجار کنده شده بود،عینکم را شکاند، همه چیز را محو می دیدم. اما...
کد خبر: ۴۳۱۰۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۳۱

انیمیشن«72 قسمتی چند قدم مانده به تو»سری پنجم از مجموعه چند ستاره تا بهشت می باشد که با رویکردی متفاوت به خاطرات ایثارگران در هشت سال دفاع مقدس می پردازد.
کد خبر: ۴۳۰۹۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۹

شهید عبدالمحّمد فرخی
اگر برایم حجله زدید، این را هم بنویسید از تمامی مردم سمنان تمنا دارم اگر از من خطایی دیده‌اند حلالم کنند». آرام شدم. انگار آتش درونم فروکش کرد. رفتم سراغ شیرآب. وضو گرفتم و با آرامش نماز خواندم. تحمل مصیبت برایم راحت شد.
کد خبر: ۴۳۰۸۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۹

برای شرکت در مراسم عروسی یکی از آشنایان به تهران دعوت شده بودیم.بعدها صاحب مجلس برای ما تعریف کرد:"مراسم بزن و بکوب و شادی در حیاط برپا بود.در حال پذیرایی بودم که متوجه شدم درب یکی از اتاق های خانه بسته است.در را که باز کردم،از چیزی که دیدم جا خوردم و انگشت حیرت به دندان گرفتم.
کد خبر: ۴۳۰۸۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۹

خاطره ای از شهید مدافع حرم سجاد دهقان؛
تقریبا همان اوایلی که وارد تیپ امام سجاد شده بودیم، برای انجام یک ماموریت درون شهری، با یک اتوبوس به سمت مقصد مورد نظر در حرکت بودیم . جمع همکاران، جمع بود، من و یکی دو نفر دیگر قصد محک زدن نیروی تازه و جدید الاستخدام سپاه را داشتیم.
کد خبر: ۴۳۰۴۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین ترنجی
وقتی اومدیم تو این خونه خواب دیدم میگه مامان من درها رو باز کردم . اومدم کمک تون کنم . تو خواب فکر میکنم داره با ما زندگی میکنه . بچه ی خوب ومودب وآقایی بود . خیلی به ما محبت می کرد .
کد خبر: ۴۳۰۳۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

شهید عباسعلی فدوی
به نماز اوّل وقت و رفتن به مسجد سفارش کرد. به شوخی یا جدی گفت: «شاید دیگه همدیگه رو نبینیم. من رو حلال کنین
کد خبر: ۴۳۰۳۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

عملیاتی که از حدود بیست روز پیش شروع شده به جای سخت و نفس گیر خودش رسیده, اکثر تیپ ها خود را به دروازه های خرمشهر نزدیک می کنند. یکی دو روز مانده بود به فتح خرمشهر. در آن گیرو باگیر چشمم افتاد به رزمنده ای که آر پی جی به دوش می رفت. از هیبت و راه رفتنش خوشم آمد. بلند فریاد زدم خدا قوت برادر.
کد خبر: ۴۳۰۲۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱

خاطره ای از شهیدحسین جوان؛
چند سال پیش، شب قدر بود. نیمه شب در گلزار شهدا قدم می زدیم، یکی از جانبازان عزیز را دیدم، نشسته کنار مزار حسین. گفتم چرا اینجا کنار این قبر احیا گرفته ای. با دیده ای خیس روایت کرد.
کد خبر: ۴۳۰۲۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین بابایی
من هم که اطلاع نداشتم ووقتی شنیدم ، همون جا نشستم روی زمین وبیهوش شدم . خانم ها گفته بود . این مادر شهید حسین هست . چرا زودتر بهشون خبر ندادن ، الان اگر سکته میکرد چی ؟ هنوز نماز عشاء رو نخونده بودیم که خبر دادند ومن وآوردن خونه . به خواهر وبرادرهاش که تو خونه بودند گفتم وهمه شروع کردند به گریه کردن . برادرشهید تو ورامین خیاط بود وهمراه عموش اومد . پدرش هم نیمه شب اومد خونه .
کد خبر: ۴۳۰۲۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱

شهید مصطفی فدائی
پیش از آنکه مصطفی بیاید، ما فقط ظهرها نماز جماعت داشتیم. کم کم نمازهای مغرب و عشا هم جماعت شد و بعد از مدتی نمازهای صبح هم همین طور. رفتارش طوری بود که بدون اینکه به کسی تکلیف کند، بچّه ها می‌فهمیدند باید چکار کنند.
کد خبر: ۴۳۰۲۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین اشرفی
گفت ، مامان دیگه نمیخوام بهت دورغ بگم . من دارم میرم جبهه . من هم شروع کردم به گریه . گفت ، مامان انقدر بی تابی کردی که از همسایه ها هم خداحافظی نکردم . میگفت ، اگر بلد بودی و میومدی شاهرود . میدیدی که مادر ها چون بچه هاشون از ماشین جا موندند گریه میکنند اونوقت تو برای رفتنم گریه میکنی . بهش گفتم ، برو پسرم خدا به همراهت . کاپشن پدرش و پوشیده بود ولی براش تنگ شده بود . خیلی خوش و قد وبالا شده بود . همسایه نبودند که خداحافظی کنه . من هم گریه نکردم . بغلش کردم و رفت .
کد خبر: ۴۳۰۱۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۰

شهید احمد (عباس) فخاریان
گفت:«وظیفه به من حکم می‌کنه که بهشون تذکر بدم». هرکاری کردم قبول نکرد. رفت و با آنها صحبت کرد. نمی‌دانم ترسیدند یا واقعاً پشیمان شدند. حرف‌های عباس را قبول کردند. چون چند دقیقه بعد بساطشان را جمع کردند.
کد خبر: ۴۳۰۱۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۰

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن مرواری
جنبشی ها رو خودتون میدونین که یه عده ی خاص بودند که بر علیه انقلاب تظاهرات کرده بودند . این ها شبانه پاسدار بودند و خدا شاهده یادمه که شب های زمستون با چوب دستی تو خیابانها نگهبانی می دادند . حتی وقتی بهش فکر میکنم ، بغض گلوم و میگیره صبح وقتی برمیگشت تمام صورت و دستهاش از کبودی سرما سیاه شده بود . ولی با این وجود هیچ وقت گله و شکایتی نداشت . خیلی پسر خوب و کامل و با ایمانی بود . دبیرشون میگفت ، اگر این ها نبودند تمام دبیرستان و جنبشی ها گرفته بودند .
کد خبر: ۴۳۰۰۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۹

قسمت نخست خاطرات شهید «سید محمد افتخاری»
پدر شهید «سید محمد افتخاری» نقل می‌کند: «گفت: خواهر‌های من! حجاب، عفت و پاکدامنی خودتون رو حفظ کنین. طوری باشین که حضرت زینب و حضرت زهرا از شما راضی باشن. اون وقت زندگی‌تون درست می‌شه.»
کد خبر: ۴۳۰۰۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۹

شهادت 15خرداد؛
در روز اول که ما به مهاباد آمديم تعدادی از افراد دمکرات را اعدام کردند و در مهاباد منافقها عزاي عمومي اعلام کردند.
کد خبر: ۴۲۹۹۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۷

به روایت ملکانی از آشنایان شهید:
پانزدهم خرداد ماه سال 1359 در شهرستان ماکو در مبارزه ای شجاعانه با گروهک ضد انقلاب به درجه رفیع شهادت نایل گردید.
کد خبر: ۴۲۹۸۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۹

عملیات به طرف ايوان دره بود صبح بعد از نماز حرکت کردم و بعد از گذشتن مسافتی در جاده ايوان دره به طرف چپ جاده پيچيده و بعد از گذشت در روستائی رسيديم در آنجا پياده شديم سيد به من فرمان داد که با پنج نفر تيپی که نزديک روستا بود را گرفته من با آن چهار نفر به نام های حاجی خليل و نادر و مهدی و داود و خودم پنج نفر شديم .
کد خبر: ۴۲۹۷۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۲