- گزارش

navideshahed.com

رعدی که آسمان بغداد را بر سر صدامیان آوار کرد!

از درخششی جانانه و قهرمانانه در عملیات حماسی و اعجاب‌آور «مروارید» و انهدام اسکله‌های نفتی دشمن، تا عملیات انهدام نیروگاه برق بصره و تا خراب کردن آسمان بغداد روی سر صدام و حزب بعث و آوار شدن رویای میزبانی «اجلاس سالانه بین المللی جنبش عدم تعهد»، برقی از یک صاعقه صخره‌شکن، یک شهاب شب افروز پیداست: «عباس دوران» ... نامی که به تنهایی و یکجا، یک تاریخ، مردانگی و افتخار است. مردی که مرگش بزرگترین حماسه او بود؛ در آخرین پرواز تاریخسازش، خلبان کابین عقب، دستگیره خروج اضطراری را کشید و از جنگنده خارج شد، اما عباس دوران با صرف نظر کردن از خروج اضطراری، هواپیمای اف ۴ صدمه دیده‌اش را که در آتش می‌سوخت، با هدف ناامن جلوه دادن شهر بغداد، به «هتل الرشید»؛ محل برگزاری هفتمین دوره اجلاس سران جنبش غیرمتعهد‌ها کوبید و مانع از برگزاری این اجلاس در عراق شد و خود با پیکری سوخته و خاکستر شده، پروازی تا بیکرانگی نگاه خدا آغاز کرد...
دیدار کاروان زینبیون با خانواده شهید ارتش علیرضا بوستان‌افروز

دیدار کاروان زینبیون با خانواده شهید ارتش علیرضا بوستان‌افروز

در ادامه سلسله دیدارهای خانواده‌های شهدا با بازماندگان شهدای مقاومت، جمعی از خانواده‌های معظم شهدا و اعضای کاروان زینبیون با حضور در خانه شهید ارتش، علیرضا بوستان‌افروز، که در جنگ ۱۲ روزه اخیر به دست رژیم صهیونیستی به شهادت رسید، با خانواده این شهید والامقام دیدار کردند. این دیدار صمیمانه با حضور مادران، همسران و خواهران شهدا صورت گرفت.‌

شهید «محمود باقری رکن‌آبادی؛ سردار «وعده‌های همیشه صادق» ...

اسمش این روز‌ها شده: «سردار وعده‌های صادق» و «فرمانده گمنام موشکی» ... این سردار گمنام و بی نشان، مثل دیگر قله‌های بلند و قلعه‌های سر و سینه تا آسمان برافراشته‌ی عزت و امنیت و اقتدار ما، مثل «شادمانی» و «ربانی» و «ایزدی» و... حقیقتا مرد «وعده‌های همیشه صادق» بود. امروز این خفت و خواری صهیونیست‌های خبیث که، چون جغد شوم بر تل ویرانه‌های تل آویو و حیفا و بئرالشبع، به عزا نشسته و شهاب شب‌سوز «سجیل» و «فجر» و «قارعه» و «خیبرشکن» و «خرمشهر» ما، همه حیثیت پلیدشان را از هم دریده و دود کرده، همه، وعده‌های صادق او‌است. شادی دل میلیون‌ها حق طلب و آزاده، از غزه تا قاهره، از بیروت تا بغداد، از اروپا تا آمریکا، با دیدن موشک‌هایی که کاخ آرزو‌ها را بر سر صهیونیست‌ها خراب کردند، همه از آن سردار گمنام است که این پیروزی ما و این ذلت و فلاکت دشمن، نام و نشان جاوید اوست؛ همانکه همیشه می‌گفت: «حیف است انسان با مرگی جز شهادت از این دنیا برود» ...
در این دیده درآیید و ببینید خدا را...

در این دیده درآیید و ببینید خدا را...

این شهید ۱۹ ساله، از همانهاست که بقول امام (ره)، یکشبه ره صدساله رفت و سجاده نشین عشق در مسلخ مرگ سرخ شد. در یک لحظه، خدا را دید و به آنچه که عارفان سالک، در حسرت رسیدن و دیدنش بودند، رسید. در نوجوانی با خدا معامله کرد، چشم از یک گناه پوشید و به بالاترین مقامات معنوی و عرفانی رسید. شان و مقام این شهید عارف، چنان است که بزرگمردی، چون مرحوم «آیت الله حق شناس» از علمای بزرگ تهران در حق او فرمود: «این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم. از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می‌گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و…، اما من را بی حساب و کتاب بردند. رفقا! آیت الله بروجردی هم حساب و کتاب داشتند. اما من نمی‌دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!...»

شهیده «نسرین افضل»؛ پیوند «عرفان» و «عِفاف» در سنگر «جهاد»

چرا او را شهید شاخص ملی «حجاب و عفاف» کشور نامیده‌اند؟ شیرزنی که حیاتش تبلور فرهنگ جهاد است؛ از «جهاد سازندگی» تا «جهاد تبیین» ... از مربیگری و معلمی تا رزم و حماسه آفرینی در میدان مصاف با ضد انقلاب مسلح و محارب؛ و ثمره این تکامل روح و بلوغ بینش در مکتب شهادت طلبی، چنین می‌شود که در وصیتنامه خود خطاب به همسرش می‌نویسد: «همسرم بدان که من نسرین کسی که تو را دوست دارد، شهادت را هم بسیار دوست می‌دارم، چون خدای خود را در آن زمان پیدا می‌کنم. از تو می‌خواهم اگر می‌خواهی فردی خداگونه باشی و درس دهنده، از امروز و از این ساعت، سعی کنی تماس خود را با خدای خویش بیشتر کنی...» و فرجام این کمال عارفانه و سلوک عاشقانه، جز شهادت بدست اهل نفاق، چه می‌تواند باشد؟!