نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - و خاطرات
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
صفرعلی یوسفی پدر شهید «علی‌اکبر یوسفی» نقل می‌کند: «با شروع جنگ تحملی من به جبهه رفتم. بعد از مدتی او نیز دلش می خواست به جبهه برود. من به او نمی‌توانستم اجازه بدهم به جبهه برود. خیلی سنش کم بود و به او توصیه می‌کردم: می‌توانی در پشت جبهه هم به مردم خدمت کنی. با شروع خدمت سربازی به ارتش مقتدر جمهوری اسلامی ایران ملحق شد و سرانجام در حال برگزاری رزمایش به شهادت رسید.»
کد خبر: ۵۷۱۰۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۴

خاطرات شفاهی
همسر شهید «فاضل تب» می‌گوید: «وقتی به خانه آمد آرام و قرار نداشت، قصد داشت که به مراسم تشییع پیکر شهید حاج قاسم سلیمانی برود. به دخترم گفت زود برمی‌گردد و از پیشمان رفت. بعد از شهادتش هر بار که برایم مشکلی پیش میاد شهید به کمکم می‌آید. یک بار به خوابم آمد و گفت من زنده‌ام و از رفتنم ناراحت نیستم.»
کد خبر: ۵۷۱۰۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
عوض نجف‌زاده پدر شهید «عزیز نجف‌زاده» می‌گوید: «عزیز مهربان و دوست‌داشتنی بود. بیشتر اوقات به مسجد می‌رفت. یادم می‌آید جنگ که شروع شد، مشتاق رفتن به جبهه بود. من نمی‌توانستم اجازه بدم که به جبهه برود اما شور و شوق او باعث شده بود، راضی شوم برای دفاع از کشورش به جبهه برود. همیشه می‌گفت: اگر جوانان به جبهه نروند، دشمن به خاک کشورشان نفوذ می‌کند.»
کد خبر: ۵۷۰۹۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۳

خاطره‌نگاری والدین شهدا
مادر شهید والامقام «اکبر مدنی» می‌گوید: اکبر روزی که به جبهه می‌رفت، قول داد 15 روزه برگردد؛ اما پس از پانزده روز خبر شهادتش را آوردند.
کد خبر: ۵۷۰۹۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۳

مادر شهیدان «امام جمعه‌شهیدی»؛
«بعضی مواقع، دو برادر با هم جبهه بودند. نگران‌شان نبودم، چون می‌دانستم در کدام مسیر گام برداشته و آخر این راه چیزی جز شهادت نیست. قلبم آرام بود. به هیچ عنوان از شهادت‌شان گریه نکردم بلکه به خودم بالیدم که توانستم کاری برای انقلاب کنم ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های مادر شهیدان «محمد سعید و محمدمحسن امام جمعه‌شهیدی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۰۸۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۲

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
کشور کشاورزمولایی مادر شهید «عبداله کریمی اسماعیل‌آباد» می‌گوید: «من راضی به رضای خداوند هستم. عبداله برای دفاع از خاک کشورش جانش را فدا کرد.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۷۰۸۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۲

صوت/
کتاب گویای سردار سرلشگر شهید «حاج حسین خرازی» را در نوید شاهد اصفهان بشنوید.
کد خبر: ۵۷۰۸۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۱

به مناسبت سالروز عملیات نصر ۴ منتشر شد؛
سی و یکم خرداد ماه سالروز عملیات نصر ۴ می باشد که دلاورمردان شهرستان سلسله از گردان کمیل در این عملیات حضور داشتند و هفت نفر از آنان در این عملیات به شهادت رسیدند. کلیپی در این خصوص منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۷۰۸۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۱

برادر شهیدان مومنی نقل می‌کند: «علی آقا گفت: خاطرتون جمع باشه. اگر پیمانی بین ما هم نبود باز من همین کار را می‌کردم. یکی از عللی که جنازه مطهر دو برادرم نُه سال در صحنه باقی ماند، همین عهد برادرانه بود.»
کد خبر: ۵۷۰۸۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۱

قسمت سوم خاطرات شهید «عطاءالله ریاضی»
فرزند شهید «عطاءالله ریاضی» نقل می‌کند: «خانواده دوستی‌اش توی فامیل مثال‌زدنی بود. دلش نمی‌آمد کسی به ما، تو بگوید. می‌گفت: هرچه می‌خواهید به من بگویید، اما یکی یه‌دونه بابا رو دعوا نکنید!»
کد خبر: ۵۷۰۷۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۱

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
در یک گفت‌وگوی دلنشین و در عین حال تلخ همسر شهید «محمدرضا موذنی» گفت: آخرین باری که همسرم از جبهه آمده بود، با او به گلستان شهدای اصفهان بر سر مزارش رفتم.
کد خبر: ۵۷۰۷۸۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰

خاطره شهيد داراب حسينی «2»
خواهر شهيد «داراب حسينی» در خاطره‌ای نقل می‌کند: «امتحانات خرداد ماه تمام شده بود. آن روز مادر برای کاری به شیراز رفت. داراب به محض خروج مادر از خانه به من گفت...» خاطره دوم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۷۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۱

پدر شهید «محسن پهلوان» نقل می‌کند: «با اصرار فراوان همراه ما راه افتاد. در بهشت زهرا(س) با تلاش زیاد خودش را به جایگاه سخنرانی امام رساند. از نزدیک امام خمینی را دید. وقتی برگشت، گفت: آخر به آرزوم رسیدم و امام رو از نزدیک دیدم.»
کد خبر: ۵۷۰۷۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰

خاطرات شفاهی
همسر شهید «فریدون سالاری» می‌گوید: «شهید انسان خودشناس و فهمیده‌ای بود، خیلی مهربان بود. به مدت چهار سال در کمیته خدمت کرد و بعد از آن تصمیم گرفت که به جبهه برود. شهید در کوه‌های حاجی‌آباد، هنگامی که در حال مبارزه با اشرار بودند بر اثر اصابت گلوله به شهادت می‌رسد.»
کد خبر: ۵۷۰۷۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰

قسمت دوم خاطرات شهید «عطاءالله ریاضی»
همسر شهید «یدالله ریاضی» نقل می‌کند: «هر چهل پنجاه روز یک‌بار مرخصی می‌آمد؛ آن هم فقط ده روز. اما توی همین مدت کم آن‌قدر به ما انرژی می‌داد که تا مرخصی بعد، هر لحظه با خاطراتش شاد بودیم. دوست داشت همه لحظه‌هایمان با هم سپری شود. هرجا می‌رفت با هم می‌رفتیم...»
کد خبر: ۵۷۰۷۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰

کتاب «بغض شکسته»، چهل تن از شهدای برگزیده استان قزوین به کوشش حسن شکیب‌زاده سال 1387 در 237 صفحه به چاپ رسید.
کد خبر: ۵۷۰۷۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰

نوید شاهد استان آذربایجان شرقی اسناد خاطرات و نامه‌های نوشته شده به دست خط شهید «محمدباقر رستمی‌مهر» را برای مخاطبان منتشر می کند.
کد خبر: ۵۷۰۷۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰

خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «محمد یزدانی» بیان می‌کند: شهید بسیار اهل مطالعه بود، او برای خودش کتابخانه داشت و به کتاب بسیار اهمیت می‌داد.
کد خبر: ۵۷۰۷۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۱

«مأموران قطار جواز دفن شهدا را برمی‌داشتند تحویل ما می‌دادند و از ما رسید می‌گرفتند بعد مسئول قطار صدا می‌کرد بیایید داخل و تا انتهای واگن چراغ‌قوه می‌انداختند. آن‌جا بود که قلبم با مشت بر دیواره سینه‌ام می‌کوبید ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات «غلامحسن حدادزادگان» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۰۷۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰

برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛
«شما که نه تن‌ها جان خود بلکه اسم خود را نیز برای خدا و در راه او فدا می‌کنید و می‌گویید اگر پیکر بی‌جان من به دست شما رسید بر روی سنگ قبرم اسم مرا ننویسید، بنویسید مشتی خاک به پیشگاه خداوند ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۷۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰