پژوهش - بانک سوژه ایثار و شهادت

آخرین اخبار:
بانک سوژه ایثار و شهادت
ديگر كچل نبود
بانك سوژه ايثار و شهادت(106)

ديگر كچل نبود

نويد شاهد:با بچه هاي ديده بان، اتاقك يك ساختمان بلند را كه نزديك اروند بود براي ديدگاه انتخاب كرده بوديم. رد و بدل شدنِ آتش در منطقه، خصوصاً در حوالي اسكله كه عراقي ها ديد بهتري داشتند، سنگين بود...
بي هوشي
بانك سوژه ايثار و شهادت(104)

بي هوشي

حاج احمد در يكي از عمليات ها مجروح مي شود، به اصرار رزمنده ها به پشت خط مي آيد تا پايش را پانسمان كند.وقتي به بيمارستان مي رسد، مي گويد:«به هيچ وجه كسي حق نداردبگويد اين فرمانده است. بگوييد اين سرباز وظيفه است كه مجروح شده.»
براي فرزندم...
بانك سوژه ايثار و شهادت(103)

براي فرزندم...

نويد شاهد:ديگر كارم تمام شده است صبح از خانه بيرون آمدن و تا ساعت 3ـ4 بعدازظهر، اسير كوچه و خيابان و بازباني كف كرده، گلويي خشك، گرسنه و ناتوان از گفتن كلمه اي با ايستادن بر ستون پاها، از اين بيمارستان و از اين سردخانه به آن سردخانه رفتن ...
پينوكيو و تمساح هاي بعثي
بانك سوژه ايثار و شهادت(102)

پينوكيو و تمساح هاي بعثي

نويد شاهد:آقا مجيد قد متوسط داشت و لاغر بود؛ نمي شد تصور كرد كه اين آقا مجيد روزي روزگاري يك فرد نظامي درست و حسابي از آب در بيايد. همه ي ما هم متعجب بوديم كه او با اين خصوصيات چطور بسيجي شده و به منطقه آمده؛ مجيد با طناب و تخته و اين جور چيزها بلد بود هزار وسيله ي سرگرمي كوچك و بزرگ درست كند. با دو تكه تخته، يك وسيله اي درست كرده بود شبيه دمپايي ژاپني ها كه تق تق صدا مي داد؛ منتها فرقش با دمپايي ژاپني ها اين بود كه ژاپني ها آن را توي پا مي كردند و مجيد آن را توي دست مي كرد. مجيد با اين وسيله صداي همه چيز را در مي آورد...
اويك فرشته بود
بانك سوژه ايثار و شهادت(101)

اويك فرشته بود

نويد شاهد:بعد از عمليات كربلاي 5 بيمارستان هاي تهران مملو از مجروحين عميات مي شود. سعيد علاميان با تعدادي از خبرنگاران براي تهيه خبر و گزارش به بيمارستان بقيه الله مي روند. يكي از مجروحين به طرز وحشتناكي مجروح شده است. صورتش تركش خورده و فك پايين او كاملا از بين رفته است، ولي از روحيه اي قوي برخوردار است...
خواب نيمه تمام
بانك سوژه ايثار و شهادت(100)

خواب نيمه تمام

پس از شكسته شدن خطوط دفاعي دشمن،يكي از اولين اقدامات نيروهاي حمله كننده،پاكسازي سنگرها و پناهگاههاست. سنگرها در چشم به هم زدني بازرسي وپاكسازي مي شوند و نيروهاي باقي مانده در داخل سنگرها، براي در امان ماندن از مرگ به بيرون سنگر مي آيند و با علائمي مانند بالا بردن دست و شعار تسليم و درآوردن زيرپوش و ... به طرف مقابل مي فهمانند كه واقعاً تسليم اند. سركار آقا «جواد وكيلي» بيشتر در مناطق عملياتي غرب شركت داشت، از« حاج عمران» گرفته تا پاسگاه مخروبه ي «پيچ انگيزه» درهرحمله اي حضوري مؤثر داشت ...
آن يك نفر، آن يك هزار!
بانك سوژه ايثار و شهادت(99)

آن يك نفر، آن يك هزار!

نويد شاهد:در عمليات بستان گردان ما براي عبور از سيم خاردار دچار مشكل شده بود. دشمن بيداد مي كرد و نيرويي در كسي باقي نمانده بود. كوچكترين غفلت و اشتباهي جريان پيروزي را وارونه مي كرد...
لذت فرماندهي
بانك سوژه ايثار و شهادت(98)

لذت فرماندهي

فكر همه چيز را مي كردم الا اينكه تابلوي « چادر فرماندهي» را در يك فرصت مناسب از جايش بردارند و جلوي چادر خودمان نصب كنند. چشمم كه به تابلو افتاد پس پسكي رفتم، باور كردني نبود...
انقلابي كوچك
بانك سوژه ايثار و شهادت(97)

انقلابي كوچك

دختر يازده ساله اي است كه در دوران انقلاب به همراه خواهر خردسالش خديجه در تظاهرات شركت مي نمايد. زماني كه دستور تيراندازي توسط فرمانده پاسگاه صادر مي شود طوبي به خانه اي پناه مي برد...
۱
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه