نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره از شهید
مراسم شب خاطره در شهرستان زهک برگزار شد:
با حضور مدیر کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مراسم شب خاطره با محوریت سرلشکر پاسدار حاج قاسم میرحسینی و سالگرد عملیات کربلای 5 در روستای صفدربیگ بخش جزینک شهرستان زهک برگزار شد.
کد خبر: ۴۴۷۲۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۲

روایتی خواندنی از مادر گرامی شهید «مهدی امینی» منتشر شد
در خانه را زدم ديدم كه آقا مهدی در را باز كرد و روی تخت نشست و گلها دسته دسته می كرد و در رودخانه می انداخت و به من گفت جايم بسيار خوب است به مادرم بگويد اين قدر بی تابی نكند من هميشه به فكر او هستم و هميشه كنار او هستم اين قدر نگران نباشد.
کد خبر: ۴۴۷۰۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۰

سی و پنجمین محفل معنوی «بر بال خاطره»؛
سی و پنجمین محفل معنوی «بر بال خاطره» بزرگداشت شهید «سید مجتبی علمدار» روز پنجشنبه 27 دی ماه 97 در بابل برگزار می ‌شود.
کد خبر: ۴۴۶۸۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۵

برای اینکه مطمئن شوم عاقلانه تصمیم می گیره، گفتم: چون دفتر آماده به خدمت سربازی نگرفتی، این جبهه رفتنات جزء سربازیت حساب نمی شه.موسی لبخندی زد و گفت : مطمئن باشید جایی حساب می شه که از سربازی خیلی بالاتره.
کد خبر: ۴۴۶۷۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۳

یادها و خاطره ها
اول اینکه: نمازت را فراموش نکن و حجاب را سرلوحۀ زندگیت قرار بده. دوم اینکه : برای فرزندانم هم پدر باش و هم مادر...
کد خبر: ۴۴۶۳۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۹

در اين حمله بارها شد که جان ما به خطر افتاد . بارها بود که در محوطه اي گير مي افتاديم که ما را به خمپاره و رگبار مي بستند ولي هيچ اتفاقي نمي افتاد . بارها خمپاره به نزديکي ما افتاد و هيچ چيزي به وجود نيامد و چندين بار بود که گير افتاديم و ما را به رگبارهاي کاليبر سنگين بستند و از روي سر مي گذشت ولي اتفاقي براي ما نيفتاد .
کد خبر: ۴۴۶۲۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۶

خواهر شهید خلبان موسی الرضا پوررحمتی از سخنان برادر خود چنان روایت می‌کند: :” اگه دعا کنید شهید شم، اونجوری که خودم دوست دارم قول مردونه میدم همتونُ شفاعت کنم”.
کد خبر: ۴۴۶۱۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۵

خاطراتی از شهید احمد امی
پیروزی، این کلمه ای است که مردم بعد از سالها استعمار و خفقان به آستانه آن رسیدند. بعد از 2روز مبارزه سخت بین گارد جاویدان و سربازان نیروی هوایی که مردم به آنها کمک می کردند بسیاری از سربازان و مقامات ارتش به مردم پیوستند و چند پادگان و پاسگاه پلیس به دست مردم افتاد .
کد خبر: ۴۴۶۱۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۶

پژوهشگر و نویسنده حوزه ی علمیه قم در خاطره ای از شهید محسن حججی تعریف می کند: او معتقد بود باید در حسینیه امام حسین (ع) کارهای سخت انجام دهد و برای امام حسین (ع) باید فقط سر داد.
کد خبر: ۴۴۵۶۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۹

خاطره ی از شهید محمد کریمی نژاد- راوی همرزم شهید
اوایل خیلی کم حرف بود، اما کم کم با هم دوست شدیم. گاهگاهی برایمان از زندگیش می گفت از رنج ها و دربدری ها، از تجربه های شغلی کارگری و چوپانی و ... حالا هم کارمند ساده جهاد سازندگی بود که داوطلبانه به جبهه آمده بود...
کد خبر: ۴۴۵۱۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۲

شهید عوضعلی بهرامی در آخرین روزهای حیاطش در خاطرات خود می نویسد: دوباره شب بعد صداي انواع گلوله ها گوش ما را کر کرده بود. در دور تا دور سنگر ما به زمين مي خورد و به برادران گفتم خدا با ماست شما چند آيه امن يجيب مضطر اذا دعا و يکشف سوء را بخوانيد ساعت 1 بعد از نيمه شب چشمان ما خواب گرفته بود .من خودم ديدم حضرت علي (ع) با ذوالفقار دور سنگر مي چرخيد .
کد خبر: ۴۴۴۹۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۹

خاکریز خاطره «8»
همرزم شهید هاشم اعتمادی در خاطره ای می گوید: «کربلای 5 بود. قایق ها از کانال ماهی گذشته بودند و پشت دژ گیر کرده بودیم. عراقی ها با تیربار دژ را می زدند. نمی شد سر بلند کرد. دیدم یک نفر تمام قد روی دژ راه می رود...» خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد دنبال کنید.
کد خبر: ۴۴۴۷۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۶

یادها و خاطره ها
همچنان که ما عقب می رفتیم، آن‌ها جلو و جلوتر می‌آمدند. دیری نگذشت که از یکی از ارتفاعات بالا رفتند، تیربارهایشان را مستقر نمودند و مشغول استراحت شدند. در این هنگام، حاج یادگار با انگشت به پیشانی خود زد و گفت: “چرا به تپه حمله کنیم؟ این‌ها را که با پای خود به کمین ما افتاده‌اند...
کد خبر: ۴۴۴۲۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴

یادی از شهدای دانشجو(3)/ خاطره‌ای از شهيد خليل عزت شوكتي
دوم بهمن 1342 ، شهيد خليل عزت شوكتي در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش اسماعیل،کارمند بود و مادرش رقیه نام داشت. دانشجوی دوره کاردانی در رشته تربيت معلم بود.
کد خبر: ۴۴۴۰۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۴

یادها و خاطره ها
در يك مأموريت در منطقه عملياتي شورشيرين كاني سخت مهران شهيد علي همراه با فرمانده اطلاعات عمليات لشكر (شهيد يادگار اميدي )و چهار نفر از همرزمانش شبانه وارد خاك عراق مي شوند...
کد خبر: ۴۴۳۱۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۲

خاطره ای از شهید ناصر پیرانی از زبان مادر محترمه شهید
یکی از دوستانش بعلت کسالت نمی تواند به همراه نیروهای گشت برود داوطلبانه جای خالی او را پر می کند و وسایل مورد نیاز را تحویل می گیرد و راهی منطقه کمین می شود...
کد خبر: ۴۴۱۸۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۳

با شروع جنگ عراق علیه ایران وارد سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی شد و در لشکر امیر(ع) به عنوان پاسدار درعملیات والفجر 5 به نبرد با دشمن پرداخت ...
کد خبر: ۴۴۱۰۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۱

معرفی فرماندهان استان زنجان(1)؛
قامت بیات اول فروردین ماه سال 1340 در روستای قره آغاج به دنیا امد. او دومین فرزند یک خانواده پرجمعیت بود و دو خواهر و پنج برادر داشت و پدرش (یحی) در قره آغاج کشاورزی می کرد.
کد خبر: ۴۴۰۹۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۲

مستأجر بودیم، یک روز لباسش را پوشاندم و دم پله گذاشتم دختر همسایه ام کنارش بود ولی بچه را قل داده بود تا پایین پله سرش شکست پشمی را سوزاندم و به پیشانی اش گذاشتم خودش همیشه می گفت وقتی شهید شدم از این جای پیشانی ام مرا بشناسید. هر موقع به بهشت زهرا بروم از او معذرت خواهی می کنم، می گویم مادر اگر در تربیت تو کوتاهی کردم مرا ببخش و حلالم کن من از او کاملا راضی بودم
کد خبر: ۴۴۰۶۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۱

یادها و خاطره ها
شب تا لحظه شهادتش بر بالینش بودم. به علت شیمیایی شدند پزشکان از معالجه اش بی نتیجه ماندند و خودش هم بی طاقت شده بود و به همین خاطر در منزل بستری شد.و خودم مدام بر بالینش بودم ...
کد خبر: ۴۳۹۹۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۰