خاطراتی از شهید «یعقوب بیگلری»
وقتی از سپاه به برادر شهید بیگلری اطلاع دادند که برادرت با دستکاری شناسنامهاش میخواهد به جبهه برود، در جواب آنها گفت: «یعقوب برادر من است و نور چشمم. آنقدری هم عاقل هست که بداند کار درست کدام است. او راهش را انتخاب کرده و دیر یا زود خواهد رفت. چارهای نیست بگذارید برود.»
کد خبر: ۵۹۱۰۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۱
خاطراتی از شهید جاننثاری:
خواهر شهید «محمدحسین جاننثاری»، در خاطراتی از برادری میگوید که لباس رزمش را لباس دامادی میدانست و با لبخند، خانواده را به حمایت از انقلاب سفارش کرد.
کد خبر: ۵۹۱۰۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۱
زندگینامه شهید محمد نویدیآذر،
شهید «محمد نویدیآذر» مراسمات مسجد را هم مدیریت میکرد و هم حضور فعالی داشت تا اینکه کم کم در مسجد محلشان اجتماعات مذهبی و سیاسی برگزار کردند و به تبلیغ دین مبین اسلام پرداختند تا عقلهای خفته پیر و جوان را با نور انقلاب آشنا سازند.
کد خبر: ۵۹۱۰۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۱
روایتی خواندنی از برادر شهید«علی اکبر شرفی»
«اصغر شرفی» برادر شهید می گوید: اکبر از همان اول اصرار داشت که جبهه بریم، قرار گذاشتیم قرعهکشی کنیم. دوتا کاغذ نوشتیم، توی لیوان انداختیم. قرعه به اسم اکبر افتاد. بعداً فهمیدم هر دو تا کاغذ رو به اسم خودش نوشته بود.
کد خبر: ۵۹۱۰۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۱
خاطراتی از شهید جلالی:
برادر شهید «مهدی جلالی»، در این روایت میگوید: مهدی، از بچگی همیشه برایم فراتر از یک برادر بود. وقتی به یادش میافتم، اولین چیزی که به ذهنم میآید، ایمان و پایبندیاش به اصول دینی بود.
کد خبر: ۵۹۰۷۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۶
خاطراتی از شهید رحیمی:
علیاکبرم اسمش که میآید، دلم پر میکشد به روزهای کودکیاش، به سرفههای بیامانش، به مشهد و شفای امام رضا (ع)، به جبهه و جهاد، به آن لحظه وداع آخر و به انتظاری که ۱۴ سال به طول انجامید. اینها را مادر شهید علیاکبر رحیمی با چشمانی نمناک تعریف کرد، گویی همین دیروز بود که جگرگوشهاش را راهی آسمان کرده است.
کد خبر: ۵۹۰۶۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۵
پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد آذربایجان شرقی زندگینامه شهید والامقام «اسماعیل ژاله ایرانق» برای علاقهمندان منتشر میکند.
کد خبر: ۵۹۰۶۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۵
همسر شهید«کریم نظرزهی حاد» نقل می کند: برای ثبت نام حج به اداره پست قصرقند رفتند و بعد از ثبت نام در حال برگشت به خانه بودند که ناگهان اشرار مسلح جلوی آنان را می گیرند و آنها را به طرز ناجوانمردانه ای به رگبار گلوله می بندند.
کد خبر: ۵۹۰۵۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۴
خاطراتی از شهید غضنفری:
در دل رویدادهای جنگ تحمیلی، گاه تقدیر سرنوشتهایی عجیب رقم میزند. شهید «رحیم غضنفری»، جوان خمینیشهری، در عملیات فتحالمبین به شهادت رسید، اما پیکرش به اشتباه در شهرضا به خاک سپرده شد. روایتی شنیدنی از ایثار، اشتباه آسمانی و آرامگاهی در جوار امامزاده شاهرضا(ع) را در نوید شاهد اصفهان بخوانید.
کد خبر: ۵۹۰۵۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۴
خاطراتی از شهید فاتحی:
خاطرات شهید احمدرضا فاتحی، روایتی از زندگی مردی است که خدمت به مردم را سرلوحه خود قرار داد. چه در قامت گشت ثارالله و چه در کسوت نانوا، دغدغهاش آسایش و رضایت مردم بود.
کد خبر: ۵۹۰۵۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۳
در قسمتی از کتاب «خیابان تبریز» که گذری بر زندگی و زمانه معلم شهید «قدرتالله چگینی» است، میخوانید: «شهید چگینی در بیمارستان بستری شد و بعد از مدتی به اتاق عمل رفت. بعد از اتمام جراحی، ناراحت و نگران بالای سرش ایستاده و منتظر بودیم بعد از چند ساعت بیهوشی چشمانش را باز کند. ذکر مقدس یا زهرا (س)، اولین کلامی بود که بعد از به هوش آمدن به زبان آورد ...»
کد خبر: ۵۹۰۳۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۹
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«روزی دوستم از معلم پرسید؟ شهادت با مردن چه فرقی دارد؟ معلممان در جواب گفت آیا ارزشهای شهدای ما که در راه خدا شهید میشوند با کسی که بر ضد اسلام جنگ میکند و میمیرد یکسان است؟ او گفت شهید هیچگاه نمیمیرد بلکه همیشه زنده است ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۹۰۲۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۶
«یکی از همسایگان نزدیک آقای رجایی تعریف میکرد. پاسی از شب گذشته بود که در کوچه صدای موتور شنیدم. چون در آن دوران، ترور خیلی زیاد شده بود. نگران شدم و سراسیمه خودم را به در منزل رساندم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید ترور معلم «محمدعلی رجایی» (دومین رئیسجمهور ایران) است که به مناسبت گرامیداشت روز معلم تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۹۰۲۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۳
«یک روز که معلممان آقای چگینی بود. بچهها همچنان مشغول شعار دادن بودند که ناگهان مدیر در کلاس ما را باز کرد و گفت شما هم دارید شعار میدهید آقای چگینی با لحنی عادی و با آرامش در جواب مدیر بود گفت: مگر به شما ربطی داره؟ این جواب آقای چگینی باعث عصبانیت مدیر و شلیک خنده بچهها شد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید ترور معلم «قدرتالله چگینی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۹۰۲۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۱
برگی از خاطرات شهید معلم و رئیسجمهور «رجایی»؛
«بنا به توصیه آقای رجایی که در جمع ما محوریت خاصی داشت، ما با زندانیان عادی هم غذا میشدیم، ورزش میکردیم و نماز جماعت را، بهرغم اخطار پلیس، کماکان برگزار میکردیم. این برنامه ما باعث تغییر در رفتار زندانیان عادی شد ...» ادامه این خاطره از شهید معلم و رئیسجمهور «محمدعلی رجایی» را در آستانه بزرگداشت روز معلم، در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۹۰۲۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۰
«در عمل و گفتار تابع محض ولایتفقیه بود. موضعگیریهایش را با نظر حضرت امام (ره) مطابقت میداد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات معلم شهید «قدرتالله چگینی» است که در آستانه بزرگداشت روز معلم تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۹۰۲۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۹
مادر شهید «حسین دارپیچ»:
«یک حلقه خواستگاری خریدم تا حسین از جبهه بیاید برایش خواستگاری بروم و برای زنش نشان بگذارم. اما آرزویی انداختن حلقه در دست نوعروسم، به شهادت فرزند دلبندم ختم شد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «حسین دارپیچ» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۹۰۲۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۸
روایتی خواندنی از خواهر شهید «سید پوریا نصوری لعل آبادی»
«پرستو نصوری لعل آبادی» خواهر شهید می گوید: شال سبزی که سید پوریا هر شب برای حضور در حسینیه به گردن میانداخت، راز عجیبی در دل داشت. شبی که آن را فراموش کرد، در خواب کسی به او یادآوری کرد که بدون شال به مجلس نرود. دو شب بعد شال را برداشت و گفت: "امام حسین (ع) منتظر من است." که بعدها این شال، کنار قاب عکسش ماند و خودش پر کشید و جاودانه شد.
کد خبر: ۵۹۰۲۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۸
برگی از خاطرات؛
«شهید رجبعلی بهتویی از اولین کسانی بود که برای خاکریز زدن میآمد و مسئولیت قبول میکرد و در سختترین شرایط و در جاهایی که از بقیه مکانها مشکل بود داوطلب کار میشد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «رجبعلی بهتویی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۹۰۰۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۶
قسمت نخست خاطرات شهید «غلامحسن خانمحمدی»
مادر شهید «غلامحسن خانمحمدی» نقل میکند: «گفتم: اینکه ناراحتی نداره، انشاءالله خوب میشی و بعد از ماه رمضون، روزه قضا رو بهجا میآری! گفت: توی ماه رمضان، روزه گرفتن صفای دیگهای داره. بیست و یک ماه رمضان به شهادت رسید.»
کد خبر: ۵۹۰۰۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۲