« گفتم: حسین! امشبه رو کوتاه بیا و نرو! کبریت را از من گرفت. بعد از این که چراغ را روشن کرد، گفت: محمودآقا ! فکر نمی کنی تاریکی جهل بدتر از تاریکی هوا باشه؟...» ادامه این خاطره از همکار شهید «حسین یحیایی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان سمنان بخوانید.