خاطرات شفاهی - صفحه 14

خاطرات شفاهی
خاطره‌نگاری جانبازان و آزادگان

روایتی از خوش آمدگویی و سیلی خوردن بی‌هوا در اسارت

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده و جانباز سرافراز «حسن بمانی» به مصاحبه پرداخته است. این آزاده و جانباز سرافراز چنین روایت می‌کند: «هنگام ورود به اردوگاه اسارت به ما خوش آمدگویی می کردند و بی هوا چنان سیلی محکمی به ما می زدند که محال بود به زمین نخوریم.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

پسرم آرزوی شهادت داشت

مادر شهید «مؤمنی» می گوید: «پسرم همیشه آرزوی شهادت داشت و خوشحال در راه اسلام جان خود را از دست داد، بارها می گفت پایان زندگی مرگ است، پس چه بهتر با شهادت که بهترین مرگ است برویم.» در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر می شود.
گفتگوی تصویری با همسر شهید «حیات بزه‌کار»

شهید، مؤمن و با خدا بود

«ثریا حیدری» می‌گوید: عموی من، فرمانده شهید بود و از طریق ایشان ما با هم آشنا شدیم. یکی از مواردی که من حیات را برای ادامه زندگی انتخاب کردم مؤمن و با خدا بودنش بود.
خاطرات شفاهی خانواده های شهدا؛

فرزندم پدرت را هم بطلب

همسر و مادر شهیدان «ملکی» می گوید: وقتی پسر بزرگم «عباس» شهید شد ما هر روز سر مزارش می رفتیم و پدر با حسرت به فرزند می گفت خوش به حالت برای جایگاهت دعا کن و مرا بطلب و سرانجام پدر عباس به همراه پسرم باقر که آرزوی ادامه راه برادر داشت در بمباران هوایی مناطق مسکونی به درجه رفیع شهادت نایل آمدند. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر می شود.
پدر شهید بلبلی نیا:

آخرین بار لباس رزم را مادرش بر تنش کرد

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با والدین شهید بزرگوار «ایوب بلبلی نیا» به مصاحبه پرداخته است. پدر این شهید بزرگوار چنین روایت می‌کند: «آخرین بار که فرزندم قصد اعزام به جبهه های جنگ را داشت، مادرش لباس رزم را بر تنش کرد.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
گفتگوی تصویری با همسر شهید «حمیدرضا نظری»

شهید، فرزند خود را ندید و به شهادت رسید

«بتول محمدی لعل آبادی» می‌گوید: حمیدرضا بسیار مهربان و دلسوز بود، مدت کمی با هم زندگی کردیم، همیشه می‌گفت: من شهید می‌شوم و فرزندمان را نمی‌بینم، همین طور هم شد.
جانباز هفتاد درصد ایلامی:

جوانان باید با ایثار و شهادت، اقتدارشان را به جهانیان ثابت کنند

«حمید آلی آبادی» دکترای رشتۀ علوم سیاسی و جانباز هفتاد درصد استان ایلام، سال ۱۳۶۱ به صورت داوطلب و سپس از طریق تیپ ۱۱ امیرالمؤمنین (ع) به جبهه اعزام شد و پس از رشادت‌های فراوان، در سال ۱۳۶۴ در جبهه قصرشیرین به درجه رفیع جانبازی نایل آمد. دکتر آلی آبادی در خصوص تأثیر دفاع مقدس بر زندگی مردم ایران و خصوصاً جوانان خاطرنشان کرد: جوانان ما باید با ایثار و شهادت، اقتدار و سربلندی خودشان را به جهانیان ثابت کنند.

فیلم|روایتی از بمباران‌های اوایل جنگ تحمیلی در کرمانشاه

«جلال زارعی» می‌گوید: یکی از دلخراش‌ترین روزهای اوایل جنگ تحمیلی در کرمانشاه، بمباران مدرسه ابتدایی و درمانگاه بود.
خاطره‌نگاری جانبازان و آزادگان

بعثی‌ها تا آخرین لحظات اسارت به اُسرای ایرانی ظلم کردند

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده و جانباز سرافراز «بمانعلی جعفری ندوشن» به مصاحبه پرداخته است. این آزاده و جانباز سرافراز چنین روایت می‌کند: «بعثی‌ها تا آخرین لحظات اسارت به اسرای ایرانی ظلم کردند، حتی در روز آخر که به سمت مرز ایران می‌آمدیم، به ما آب هم ندادند.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.

مادرم برایم دعا کند تا شهید شوم

همسر گرانقدر شهید والامقام پورشبیبی می‌گوید: او آرزوی شهادت داشت و همیشه می‌گفت به مادرم بگویید دعا کند تا شهید شوم و بالاخره با زبان روزه به آرزوی دیرینه خود رسید. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر می‌شود.
گفتگوی تصویری با همسر شهید «روح‌انگیز چراغان» و پدر شهیدان «سینا محبی آهنگرانی»

صدام، جانِ همسر و فرزند کوچکم را گرفت

«نعمت اله محبی آهنگرانی» می‌گوید: همسر و فرزند کوچکم به دیدار اقوام می‌رفتند، در بین راه از ماشین پیاده می‌شوند که نیروهای نظامی ماشین را بررسی کنند، در همین حین زیر بمباران هوایی نیروهای صدام به شهادت می‌رسند.
اسناد افتخار؛

شب خواب شهادت پسرم را دیدم و صبح خبر شهادتش رسید

شهید «محمود رضایی» از شهدای پاسدار استان ایلام است که تیرماه ۱۳۶۶ در جبهه سردشت به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید می‌گوید: «شب قبل از شهادتش خواب دیدم که پسرم محمود شهید شده است.» این مصاحبه تصویری در ادامه تقدیم حضورتان می‌شود.
خاطره‌نگاری جانبازان و آزادگان

لحظه بازگشت از اسارت، اشک شوق روی صورتم جاری شد

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده و جانباز سرافراز «عبدالرسول میرفلاح» به مصاحبه پرداخته است. این آزاده و جانباز سرافراز چنین روایت می‌کند: «لحظه بازگشت از اسارت به کشور به زمین افتادیم و خاک میهن را می بوسیدیم و اشک شوق بر روی صورتمان جاری شد.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

پسرم مثل فرشته‌ها بود

مادر شهید «اسداله بیات» می گوید: اخلاق پسرم خیلی خوب بود. وقتی من دیر به خانه می آمدم خودش غذا درست می‌کرد. اسداله برای من مثل فرشته‌ها بود. وقتی شهید شد یک چادر مشکی روی پیکرش انداختیم و یک تکه یخ هم گذاشتیم روی جگرش چون خودش وصیت کرده بود یخ بگذارید که اگر مادرم ناراحتی و گریه کرد من جگرم آتش نگیرد.

با توکل بر خداوند همه چیز را برایم درست می‌کند

همسر شهید گرانقد«فرمان یاری نژاد» می گوید: هر وقت مشکلی برایم پیش بیایید یا درد دلی داشته باشم با توکل بر خداوند و دیدن عکس شهید همه چیز درست می شود. چون شوهرم از کودکی ایمانِ قوی داشته است. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر می شود.
مادر شهید سیفی:

پسرم شهید شود اما اسیر نشود

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با مادر شهید بزرگوار «ذبیح الله سیفی احمدآبادی» به مصاحبه پرداخته است. این مادر بزرگوار چنین روایت می‌کند: «همیشه دعایم از خدا این بود که پسرم شهید شود اما اسیر نشود. چون من تحمل اسارت را ندارم.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
گفتگوی تصویری با همسر شهید «صوفی محمدی»

همسرم، در آستانه عید نوروز به شهادت رسید

«سرو ناز اریک» می‌گوید: صوفی، سه سال مداوم در جبهه‌های جنگ حضور داشت تا اینکه در آستانه عید نوروز سال 1366 به منزل آمد که شهر مورد حمله موشکی قرار گرفت و به شهادت رسید.

16 سال منتظر پیکر تنها پسر شهیدم بودم

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با مادر شهید «محمود جعفری نعیمی» به مصاحبه پرداخته است. مادر شهید والامقام چنین روایت می کند: «16 سال چشم به راه آمدن پیکر تنها پسرم بودم.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
گفتگوی تصویری با همسر شهید «مهدی شلانی»

مَهدی، هیچ‌گاه کاری نکرد که از او ناراحت شوم

«والیه پیری» می‌گوید: 12 سال با مهدی زندگی کردم حتی یکبار هم از او ناراحت نشدم. با شهیدسید محمد سعید جعفری مثل برادر بود و با هم بودند در سردشت فرماندهی پادگان را به عهده داشت با او تماس می‌گیرند که نیاز به مهمات دارند که شهید خودش مهمات را می‌رساند و در راه برگشت با اصابت ترکش دشمن به شهادت می‌رسد.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

کفاشی که سهم‌اش از زندگی را شهادت می‌دانست

مادر شهید «علی اکبر جدیدی» در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «من روزه بودم که علی اکبر به دنیا آمد. علی اکبر خیلی ساده زندگی می کرد و بسیار بخشنده بود. کفاشی می کرد که تصمیم گرفت کار را رها کند و به جبهه برود.»
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه