تازه فهميدم از خاكريز خودمان عبور كرده و به خاكريز دشمن رسيده ام. به سرعت برگشتم. گلوله هاي آر پي جي را به بچه ها رساندم و نزد برادر ميرحسيني آمدم. همين كه چشمش به من افتاد، گفت: «فوراً دژ را منفجر كنيد.»
کد خبر: ۴۵۸۴۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۰
صورت ابراهيم زخمي شده بود. در همان حال به افرادي که زير آوار مانده بودند، کمک مي کرد، ماسک و لباس محافظ نداشت. پس از مدتي حالش بد شد و به اتفاق چند نفر ديگر با سر و صورت خون آلود به طرف بيمارستان صحرايي رفت .
کد خبر: ۴۵۸۲۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۶
خاطرات رزمندگان واحد اطلاعات و عمليات لشکر ثارالله؛
گلوله هاي تيربار و خمپاره جنگل را به آتش کشيد . پرندگان وحشت زده از درختي به درخت ديگر مي پريدند. چشمم به حسين یوسف اللهي افتاد. آرام و بي صدا اشک ميريخت. با ناراحتي گفت: نگران درخت ها و پرندگان بيگناه هستم.
کد خبر: ۴۵۸۰۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۴
معرفی کتاب؛
کتاب «من میمانم تو برگرد » به قلم نویسندگان محمدحسین عباسی ولدی و صادق عباسی ولدی سیزدهمین کتاب از مجموعه مدافعان حرم است.
کد خبر: ۴۵۸۰۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۴
شب عروسياش، لباس سبز سپاه را به تن كرد و با هيبتي خاص در مراسم حاضر شد.
آن شب بر خلاف رسم روستايمان، در مراسم عروسي دعاي كميل خوانده شد.
سراپاي مجلس، ذكر بود و دعا و صلوات.
کد خبر: ۴۵۷۷۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۱
برادر شهید «منصور لطیفی» روایت می کند؛ بهترین خاطرات او هنگامی که ایشان در اصفهان مشغول گذراندند دوران آموزشی بود که مادر و پدر به دیدار او رفتند که در این روز شهید بسیار خوشحال بود و مادر و پدر از اینکه او را در لباس رزم سربازی می دیدند.
کد خبر: ۴۵۷۴۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۸
حسين با ناراحتي برگشت و گفت : «چرا اين کار را کردي ؟ چرا عاشق را از معشوقش جدا کردي ؟»
کد خبر: ۴۵۷۲۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۵
خاطرات;
شهید غلامحسین لیراوی در سال 1339 در روستای باباحسنی از توابع شهرستان دیلم دیده به جهان گشود. فعالیتهای فوقالعاده ای از قبیل به اعتصاب کشاندن هنرستان،تهیه و توزیع اعلامیهها و نوارهای امام داشت شهید به مدت هفت ماه در بنیاد مسکن به محرومان جامعه خدمت نمود و سرانجام از طرف بسیج بندر دیلم به جبهه های حق علیه باطل اعزام و در منطقه شوش در تاریخ 1360/3/13 به خیل شهداء پیوست .
کد خبر: ۴۵۶۵۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۷
خاطرات و یادداشتهای شهید محمد حسین مومنیان نجار
شهید محمد حسین مومنیان نجار، نهم مهر 1345، در شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش ماشاءالله، کشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت. دانشجو کارشناسی در رشته شیمی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. چهارم خرداد 1367، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به پا شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای دارالسلام کاشان واقع است. او را حسين نيز مي ناميدند.
کد خبر: ۴۵۶۴۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۳
خاطرات رزمندگان گردان 410 غواص لشکر ثارالله؛
حاج قاسم در جمع بچه هاي گردان 410 حضور يافت. به همه روحيه داد. مدتي صحبت کرد. از شهادت در راه خدا و اجر و پاداش شهيد گفت. ظاهراً اميدي به زنده ماندن هيچ کدام از ما نداشت.
کد خبر: ۴۵۶۳۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۸
خاطرات خواهر شهید مدافع حرم با کوله پشتی برادر؛
تعجب کردم آخه تو تماسهایی که باهم داشتیم، محمد یک بار از دخترهام پرسید چی دوست دارید براتون سوغاتی بیارم دخترهام گفتن پرچم و همسرم هم گفت: یک جفت پوتین. من فکر نمیکردم محمد یادش مونده باشه ولی دیدم، انگاری خودش میدونسته این آخرین سوغاتیهایی هست که میاره. حتی برای دختر کوچولوم که ندیده بود اما اسم رقیه براش انتخاب کرده بود، یک سربند "یا رقیه" فرستاده بود.
کد خبر: ۴۵۶۲۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۹
خاطره ای شنیدنی از همرزم شهید علیمراد بساطی؛
لبخند از لبش دور نمی شد. آرام بود اما بی قراری عجیبی در تمام حرکاتش پیدا بود. گفتم: علی امروز یه جور دیگه ای؟ گفت: میدانی چیه، من توی عملیات بعدی شهید می شوم. این را به همسرم هم گفتهام.
کد خبر: ۴۵۶۲۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۱
شهید محمود نعمتیان جوشقانی
شهید محمود نعمتیان، يكم خرداد 1340، درروستاي جوشقان استرک از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش رضا، کشاورز بود و مادرش بيگم نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته بهداشت درس خواند. سال1364 ازدواج کرد و صاحب يك دختر شد. به عنوان ستوان دوم ارتش در جبهه حضور يافت. هجدهم خرداد 1367، در بانه بر اثر اصابت ترکش به سر و گردن توسط نیروهای عراقی شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۵۶۱۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۱
کتاب پیغام ماهیها سرگذشت جنگهای نامتقارن سردار شهید حاج حسین همدانی است که نشر ۲۷ محمد رسول الله و نشر صاعقه به قلم سردار گلعلی بابایی آن را منتشر کرده است. فصل آخر این کتاب مجموعه خاطرات سرکار خانم نوروزی همسر سردار همدانی است که با عنوان «آخرین پیامک» منتشر شده است.
کد خبر: ۴۵۵۸۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۲
کتاب پیغام ماهیها سرگذشت جنگهای نامتقارن سردار شهید حاج حسین همدانی است که نشر ۲۷ محمد رسول الله و نشر صاعقه به قلم سردار گلعلی بابایی آن را منتشر کرده است. فصل آخر این کتاب مجموعه خاطرات سرکار خانم نوروزی همسر سردار همدانی است که با عنوان «آخرین پیامک» منتشر شده است.
کد خبر: ۴۵۵۸۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۶
شهید رضا محسنی فر
متن زیر، روایتی کوتاه از زمان اعزام و شهادت رضا محسنیفر می باشد که از میان گفتگوهای دوستان، همرزمان و خانواده آن شهید بزرگوار برداشت شده است.
کد خبر: ۴۵۵۸۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۵
روایتی خواندنی از «فاطمه یارمحمدی» مادر گرامی شهید «جعفر بی نیاز خامنه» منتشر شد؛
خواب دیدم که جعفر با لباس سربازی و در حالی که بند پوتینش را می بندد گفتم: مادر تو کجایی لبخند زد و گفت: اگر می دانستم تو اینجایی می آمدم حالا مادر تو کجایی پسرم. او گفت: من در پادگان امام حسین(ع) هستم هر وقت دلت تنگ شد یک سر بزن می توانی هفته یک بار هم به من سر بزنی.
کد خبر: ۴۵۵۶۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۲
خاطراتی پیرامون شهید «علی اکبر محمد حسینی»؛
علی اکبر گفت: «فرمانده نبايد دستور غيرقابل اجرا به نيروهايش بدهد . ابتدا خودم بدون کفش دويدم تا ببينم روي اين زمين، پاي برهنه ميشود دويد. حالا مطمئن شدم ، چون من توانستم ، پس شما هم مي توانيد .»
کد خبر: ۴۵۵۵۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۱
خاطراتی پیرامون شهید «احمد عبدالهی»؛
احمد گفت:« من با اين لباس نماز مي خوانم. وقتي با آن نماز ميخوانم، يعني ايرادي ندارد. پس بـا همان به عروسي هم ميروم.
کد خبر: ۴۵۵۴۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۹
معرفی شهدای اردیبهشت استان کرمانشاه (42)؛
زمانی که از زیر قرآن او را رد کردم می خواستم همراهش بروم و او را بدرقه کنم گفت: نه، مادر نیایید دشمن خیال می کند که ناراضی هستید.
کد خبر: ۴۵۵۳۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۹