قناعت مهمترین شاخصه زندگی مشترک ما بود
به گزارش نوید شاهد همدان، زهره ثمری، همسر شهید حاج رضا شکریپور فرمانده گردان 154 لشکر32 انصارالحسین(ع) درباره نحوه آشنایی با همسر شهیدش و راه و رسم زندگی آسان و در عین حال عاشقانه شهدا، گفت: با شهید حاج رضا شکری پور به صورت سنتی آشنا شدم به طوری که منزل ما در خیابانی بود که خانواده ایشان نیز در همان خیابان سکونت داشتند، در جلسه اول خواستگاری، همزمان با اردیبهشت ماه سال 1361 مادر و خواهر شهید به منزل ما آمدند و در جلسه دوم حاج رضا نیز به همراه ایشان برای خواستگاری آمد و در دو جلسه ما با عقاید و طرز تفکرات همدیگر آشنا شدیم.
وی افزود: در آن زمان 19 ساله بودم و بهتازگی دیپلم گرفته بودم که به علت انقلاب فرهنگی، دانشگاهها تعطیل شد و بهناچار از مهرماه سال 1359 در آموزشوپرورش بهعنوان معلم مشغول به تدریس شدم.
ممکن بود هرلحظه به جبهه
برود و دیگر بازنگردد
همسر شهید شکری پور با بیان اینکه همه شرایط رضا را در ابتدای خواستگاری قبول کردم، عنوان کرد: در روستای شاهنجرین رزن معلم بودم که روزی عمویم به همراه مادرم به روستا آمدند تا جواب قطعی خواستگاری را از من بگیرند و در این دیدار عمویم اتمامحجت کرد که این آقا پاسدار است و ممکن است هرلحظه به جبهه بروند و دیگر بازنگردند و یا شهید یا اسیر شوند پس باید خوب فکر کنم ولی من تصمیم خود را گرفته بودم.
ایمان و اخلاق شهید، مهمترین مؤلفه بود
وی درباره وضعیت مالی همسرش در ابتدای شروع زندگی گفت: ایشان در ابتدا گفتند که تازه به استخدام سپاه درآمدند و درآمد زیادی ندارند بهطوریکه برای خرید اولیه عروسی مجبور شدند که مبلغ 10 هزار تومان از سپاه وام بگیرند ولی این مسائل برای من بیاهمیت بود زیرا ایمان و اخلاق شهید، مهمترین مؤلفهای بود که باعث شد به خواستگاری ایشان جواب مثبت بدهم.
قناعت را سرلوحه
زندگی خود قرار دادیم
ثمری درباره خریدهای اولیه ازدواج خود نیز بیان کرد: خرید
ما به یک حلقه ساده و مختصر خلاصه شد و حتی ایشان تمایلی برای خرید حلقه نداشتند و
پدرم یک انگشتر عقیق یمنی به عنوان حلقه برای ایشان خریداری کرد و قناعت را سرلوحه
زندگی خود قرار دادیم.
وی درباره برگزاری مراسم عقد و عروسی خود گفت: 20 خردادماه
1361 عقد و عروسی برگزار شد، در آن زمان رسم بود مراسم عروسی را در منزل برگزار
کنند که در روز عروسی ما پدرم منزل را میز و صندلی گذاشت و فردای روز عقد را صبح
مراسم مردانه و بعدازظهر مجلس زنانه گرفته شد و فردای آن روز که عروسی بود با لباس
عروسی یکی از آشنایان در نهایت قناعت و بدون هرگونه سروصدای اضافی و گناه به خانه
بخت رفتم که به دلیل نزدیک بودن منزل همسرم با پای پیاده و لباسهای کاملاً
پوشیده و چادر سفید عروسی، مسیر را طی کردیم.
همسر شهید شکری پور درباره آغاز زندگی مشترک خود تأکید کرد: زندگی مشترک ما در منزلی که سه برادر با خانوادههایشان و همچنین مادر و خواهری مجرد که در آن ساکن بودند، آغاز شد که همه در این منزل بر سر یک سفره جمع میشدند و در انجام امور منزل همکاری میکردند و من باوجوداینکه در خانواده آرامی بزرگ شده بودم، با این شرایط کنار آمدم و منزل مستقل از ایشان نخواستم و حتی بعد از شهادت همسرم نیز مدت 19 سال با مادر همسرم در یک منزل زندگی کردم زیرا مادر ایشان را همچون مادر خودم میدانستم و از سخنان و نصایح ایشان خرده نمیگرفتم و حتی به دخترم نیز توصیه میکردم مادر همسرت را همچون مادر خودت بدان و به نصایح و توصیههایش توجه کن.
هشت روز
بعد از برگزاری عروسی به جبهه رفت
وی درباره اعزام شهید شکری پور به جبهه بیان کرد: هشت روز
بعد از برگزاری عروسی به جبهه در منطقه کرمانشاه رفتند و من نیز برای ادامه تدریس
به روستا رفتم و ازاینکه من را تنها گذاشتند ناراحت نشدم زیرا معتقد بودم برای رسیدن
به هدف والای شهید، باید کنارش میبودم نه اینکه در مقابلش بایستم.
ثمری درباره تعداد مهریه و سطح توقعات آن زمان خود گفت: مهریه
ام به خواست خودم 14 سکه بهار آزادی انتخاب شد و همسرم نیز موافقت کرد ولی در سایر
موارد هیچ توقع و انتظاری از ایشان نداشتم و البته دخترم(محدثه) و همسرش نیز با 14 سکه اتفاق نظر داشتند و من با پیشنهادشان موافقت کردم.
وی با بیان اینکه کل زندگی مشترک ما چهار سال بود که این چهار سال بهترین و شیرینترین خاطرات زندگیم را تشکیل داد، ادامه داد: جوانان زندگی را سخت نگیرند و با توجه به دستورات ائمه زندگی را پیش ببرند و قانع باشند و حسرت زندگی دیگران را نداشته باشند.