نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - و خاطرات
خاطرات واحد تخریب لشکر ثارالله؛
نوید شاهد - «مرتضي حاج باقري» از فرماندهان لشکر ثارالله می گوید: حاج قاسم سليماني در حالي که خيلي عصباني به نظر مي رسيد و ابروها را در هم کشيده و چين به پيشاني انداخته بود، گفت: « چرا بچه هاي تخريب را اين قدر اذيت مي کني؟!»
کد خبر: ۴۸۳۷۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۰

نوید شاهد - دوست شهید "ناصر نامداری نوجینی" در خاطره‌ای می‌گوید: «من و ناصر از بچگی با هم بزرگ شدیم. رفاقتمان هم بر می‌گردد به زمانی که با هم در کوچه‌ها خاک بازی می‌کردیم تا لحظه شهادت...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۷۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۰

نوید شاهد - شهید "ناصر نامداری نوجینی" در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «واقعا حق داشت، من تنها پسر او بودم. خیلی آرزوها داشت بعد از چند لحظه ای به یاد خدا افتاد و گفت پسرم تو که از علی اکبر بهتر نیستی، تو را به خدا سپردم. من خداحافظی کردم و پدرم درحالی که جلوی در ایستاده بود...» ادامه متن خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۷۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۰

نوید شاهد - پدر شهید قاسم قاسمی می‌گوید: «روز عید فطر بود. من پسرم را به خاک سپردم. این کار را برای کوری چشم دشمنان انجام دادم. خداوند به من صبر داد تا با دستان خودم شهیدم را به خاک بسپارم.» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، خاطراتی به نقل از پدر این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.
کد خبر: ۴۸۳۷۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۰

«وقتی آمد ریش‌هایش بلند شده‌بود. پرسیدم: مادر جان! آنقدر کار داری که نتونستی ریش‌هات رو کوتاه کنی؟ گفت: می‌خوام وقتی شهید شدم محاسنم به خون رنگین بشه.» آنچه خواندید به نقل از مادر شهید "مرتضی قاسمی" است. نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، خاطراتی به نقل از مادر این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.
کد خبر: ۴۸۳۷۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۰

نوید شاهد - «بعضی‌ رزمنده‌ها بر روی کارت‌هایشان تاریخ اعزام را دست‌کاری کرده و جلوتر می‌انداختند، شناسایی این افراد از وظایف دیگر ما بود که بسیار باعث کدورت خاطر آنها می‌شد ...» ادامه این خاطره از زبان" منوچهر (علی‌اصغر) مهجور" یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۷۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۰

خاطرات رزمنده کرمانشاهی/ قسمت 19؛
نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود می‌گوید:« رفتیم پیش فرمانده ی آتش بار ( عزیز علی شهبازی ) و یک روحانی هم آنجا بود، یک چراغ فانوس هم روشن بود. دیدم عقرب های زرد کوچک زیادی همین طور رفت و آمد می کردند. خواستم برگردم، آن روحانی از من پرسید نیامده می خواهی برگردی؟»
کد خبر: ۴۸۳۷۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۰

نوید شاهد - همرزم شهید "امامعلی حسینی" در خاطره‌ای روایت می‌کند: «سال 1367 بود و من به همراه عزیزان بسیجی و سپاهی در منطقه خدمت می‌کردیم که از طرف فرماندهی گروهان اعلام کردند، همه بچه‌ها را جمع کنید تا درباره عملیات با آنها صحبت شود.» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۶۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۹

نوید شاهد - مادر شهید "محمود فیروزی" در خاطره‌ای روایت می‌کند: «سال‌ها پیش وقتی پسرم محمود کودکی بیش نبود، همسرم از من خواست تا از شیراز به استهبان برویم و در آن جا زندگی کنیم، اما من موافق نبودم و با هم اختلاف داشتیم...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۶۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۹

نوید شاهد - «دشمن شروع کرد به اسیر گرفتن نیروها. به غیر از من چندین نفر نیز در داخل لوله‌ها بودند، دستم از همه جا کوتاه شده بود ولی از یاد خدا غافل نبودم شروع به خواندن آیت‌الکرسی کردم ...» ادامه این خاطره از زبان رزمنده اسلام "بهنام ذوالقدر" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۶۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۹

خاطرات رزمنده کرمانشاهی/ قسمت 18؛
نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود می‌گوید:« حدودا" 15 کیلومتری شهر بوکان که رسیدیم، ماشین پنچر شد. امیدی به عبور نیروهای سپاه نداشتیم. یک خودرو لندکروز کنار ما توقف کرد، راننده آن از روستای مجاور بود. می خواست کمکمان کند. من از او می ترسیدم، فکر می کردم شاید حیله ای درکارش باشد. او گفت شما به خاطر تأمین امنیت کردستان و دفاع از کشور زحمت می کشید و این حداقل کاری است که از دست من برمی آید.»
کد خبر: ۴۸۳۶۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۹

خاطرات رزمنده کرمانشاهی/ قسمت 17؛
نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود می‌گوید:«متوجه شدم یک ماشین کنارمان متوقف شده، خوب که دقت کردم دیدم راننده اش زخمی است، راننده هنوز هوش و حواس داشت دیدم دو دست و دو پایش قطع شده فقط یکی از پاهایش بوسیله کمی پوست و رگ به بدنش آویزان بود. او را روی دست هایم گرفتم گفت پایم را جا نگذاری.»
کد خبر: ۴۸۳۶۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۹

نوید شاهد - شهید "جعفر انصاری" از شهدای دوران دفاع مقدس است. او در دورانی که در جبهه به سر می‌برده است، خاطراتی را به رشته تحریر درآورده است که نوید شاهد البرز در سالروز شهادتش این خاطرات را منتشر می‌کند.
کد خبر: ۴۸۳۶۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۹

نوید شاهد - برادر شهید "خدابخش رهنورد" نقل می کند: «برادرم علاقه شدیدی به یادگیری قرآن داشت. به همین دلیل یک ماه نزد یک ملا رفت تا توانست خواندن قرآن را یاد بگیرد.»
کد خبر: ۴۸۳۶۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۸

نوید شاهد - شهید "محمد دادیان" از شهدای والامقام بندرلنگه در دوران دفاع مقدس است که در بیست و هشتم تیرماه 1367 در سومار به شهادت رسید. به همین مناسبت یک خاطره از زبان زن برادر این شهید والامقام برای علاقه مندان منتشر می گردد.
کد خبر: ۴۸۳۶۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۹

نوید شاهد _ همرزم شهید نقل می‌کند: «بعد از ظهر همان روز عیسی برای آنکه شجاعت خود را نشان دهد اسلحه خود را برداشت و با یکی از همرزمانش راهی سنگرهای پشت خاکریز که دشمن بعثی در آنجا مستقر بودند رفت و با پنج اسیر بعثی بازگشت.»
کد خبر: ۴۸۳۵۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۸

نوید شاهد - «یک لحظه محسن زرگر که لباس پلنگی به تن داشت وارد چادر گروهان ما شد، یکی از بچه‌ها به ایشان گفت: «تو که عمرا شهید بشی» محسن با لبخند ملیحی گفت: فردا حدود ساعت 8 صبح من شهید می‌شوم، هر پیامی، مطلبی دارید بگوئید ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید "محسن زرگر" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۵۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۸

روایتی خواندنی از برادر شهید" جهانبخش لرستانی"؛
نوید شاهد - سرهنگ جانشاه لرستانی برادر شهید" جهانبخش لرستانی" می گوید:« به برادرم گفتم اگر از تخت دور نمی شدیم الان چه شده بود و او با خونسردی گفت تا تقدیر و مشیت الهی چه باشد. ای کاش چنین اتفاقی نیفتد چون مرگ دو برادر با هم برای خانواده بسیار طاقت فرسا است از خداوند می خواهم مدد کند تا من تنها و آبرومندانه به شهادت برسم.»
کد خبر: ۴۸۳۴۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۶

نوید شاهد - شهید "رضا میرزاخانی" پنجم فروردین ۱۳۳۸ در شهرستان دامغان به دنیا آمد. وی سوم تیر ۱۳۶۲ با سمت قائم مقام ستاد پشتیبانی واحد مهندسی رزمی در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، ویژه نامه‌ای را منتشر کرده‌ است که توجه شما را به خواندن آن جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۳۴۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۵

خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «16»
شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «بعد از اردوگاه هزار دره کلاس‌های ما شنبه شروع شد که هر روز به جز روز‌های پنج‌شنبه و جمعه 3 کلاس داریم، که دو کلاس آن قبل از نماز ظهر و یک کلاس آن بعد از نهار برگزار می‌شود و...» متن خاطره شانزدهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۴۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۹