دانش آموز - صفحه 10

دانش آموز

خاطراتي از دانش اموز شهيد شيرزاد كاظمي

اما چون عاشق امام و انقلاب بود زماني كه رفتن به جبهه را تكليف خود دانست، باعزمي استوار گام پيش نهاد و آمادة رفتن شد، فصل زمستان بود، ....

خاطراتي از دانش آموز شهيد علي قره باغي

علي داراي ذكاوت و هوش سرشاري بود. علي‌رغم كمي سن، از نظر اجتماعي به سر حدِ كمال رسيده بود؛ اهل معاشرت با اقوام و همسايگان بود اگر كسي مشكلي برايش پيش مي‌آمد، علي جزو اولين كساني بود كه براي حلّ مشكل و اظهار محبت اقدام مي‌كرد،

خاطراتي از دانش آموز شهيد فريدون عذيري

فريدون عاشق جبهه وجنگ بود، تمام فكر و ذكرش حضور در كنار رزمندگان بود، ايامي كه در منطقة جنگي نبود، احساس غربت مي‌كرد.....

خاطراتي از دانش آموز شهيد سيد محسن عباسي

محسن انس و الفت عجيبي با ياد و ذكر مصيبت امام حسين (ع) داشت، پيوسته در مراسم سوگواري آن بزرگوار شركت مي‌كرد.

خاطراتي از دانش آموز شهيد يدالله ضيايي

مدت‌ها اصرار داشت كه به جبهه برود، برادر بزرگش هم كه تازه ازدواج كرده بود، در جبهه بود، بهانه‌اي براي رفتن به جبهه نداشت. يك روز آمد و گفت:

خاطراتي از دانش آموز شهيدغلامرضا ضيایي

در حال تمهيد مقدمات عمليات نصر يك بوديم، شهيد ضيايي مسؤل تسليحات بود بنا به مسئووليتي كه داشت نمي‌توانست در عمليات شركت كند.....

خاطراتي از دانش آموز شهيد هوشنگ صفرخاني

گفته بود: اگر قرار است به جبهه بروم، پياده مي‌روم و مي‌خواست مسافت 57 كيلومتري روستا تا بيجار را پياده طي كند. چند روز بعد آمد، شناسنامه‌اش را دست كاري كرده بود، مسئولين متوجه شدند و باز هم مانع شدند...

خاطراتي از دانش آموز شهيد محمد شيخ جعفري

امروز اطاعت امر امام مقدم بر درس است، بعد از جنگ فرصت كافي براي درس خواندن هست، با شنيدن اين پاسخ منطقي به حدِي تحت تأثير قرار گرفتم و دگرگون شدم كه ديگر دليلي براي مخالفت با‌ آموزش او نديدم و به تصميم او گردن نهادم.

خاطراتي از دانش آموز شهيد محمدسجاد سلحشور

من فرزند ايرانم، پس رفتن به جبهه براي من نيز واجب است، لذا من به جبهه مي‌روم تا بتوانم كشورم را از چنگال بيگانگان نجات دهم و به سهم خود به استقلال و سرافرازي ايران اسلامي كمك كنم....

خاطراتي از دانش آموز شهيد مهرداد سردارزاده

مهرداد در آخرين نامه‌اش كه در تاريخ 18/11/61 (سه روز قبل از شهادت) نوشته بود، با همه خداحافظي كرده بود، و گفته بود: «مادر جان! از نبودن من در جمع خانواده ناراحت نباشيد. زيرا اگر ما راه كربلا را باز نكنيم، مردم نمي‌توانند به زيارت قبر حسين بن علي (ع) بروند، مرا حلال كنيد، ان‌شاءالله بتوانيم در اين عمليات راه كربلا را باز كنيم.

خاطراتي از دانش آموز شهيد فردين زارعي

آخرين روزي كه عازم ميدان نبرد با خصم دون بود، او را از زير قرآن رد كردم، سيمايش مانند هميشه نبود، رخسارش چون نور ماه پرتو افشاني مي‌كرد،

خاطره اي از دانش آموز شهيد ملك روحي

شهيد روحي همان شب كه به جمع رزمندگان مستقر در روستاي محراب پيوست، پايگاه مذكور مورد هجوم ضد انقلاب قرار گرفت،

خاطراتي از دانش آموز شهيد علي اصغر رضايي

بعداز اعزام اول و برگشتن به منزل، همچون پرنده‌اي كه در قفس اسير شده باشد، دائم آرزوي رهايي داشت. احساس غربت عجيبي مي‌كرد،
شهيد بديع رادفر

روایت مادر سنندجی از فرزندی که در اسارت ضد انقلاب روزه می گرفت و غریبانه به شهادت رسید

گروهكها مدتي بود دستگيرش كرده بودند، زنداني آنها بود، بعضي وقت‌ها مي‌رفتم به ديدنش يك روز رفتم كه ملاقاتش كنم،

خاطراتي از دانش آموز شهيد كيانپور دهقان

به فرمانده مراجعه كرده بود، تا در عمليات شركت كند، اما بدليل اينكه برادر شهيد بود، مانعش شده بودند، و او گفته بود:....

خاطراتي از دانش آموز شهيد محمد خسروي فرزند شهيد ماموستا ملا صالح خسروي

هنگام كودكي همراه پدرش مرتب به مسجد مي‌رفت و در نماز جماعت شركت مي‌كرد، يك روز پدرش وقتي از مسجد بر گشت، گفت: نماز محمد بسيار زيبا است. گفتم: چگونه؟ گفت:

خاطراتي از دانش آموز شهيد رضا خدامرادپور

اشتياق عجيبي براي رفتن به جبهه داشت، بارها از من و پدرش خواست كه اجازه بدهيم او به جبهه برود

وصيت نامه دانش آموز شهيد ملك روحي

حفظ حجاب اسلامى و دعا براى رزمندگان خود جهادى است مقدس ....

خاطراتي از دانش آموز شهيد محمد جعفر حيدري

شايد لطف خداوند شامل من هم بشود و مقام رفيع شهادت را نصيبم كند.

خاطراتي از دانش آموز شهيد حميد حيدري

آرزو دارم به طواف خانة خدا بروم،...
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه