خاطرات همسران شهدا

خاطرات همسران شهدا

ویژه نامه الکترونیکی شهید مدافع حرم«اکبر ملکشاهی» منتشر شد

ویژه نامه الکترونیکی شهید مدافع حرم«اکبر ملکشاهی» شامل؛«زندگی نامه»، «وصیت نامه»، «مناجات نامه و خاطرات همسر» شهید توسط پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد کرمانشاه منتشر شد.
روایتی خواندنی از همسر شهید «مرتضی حسنی خوانسار»

مهمترین سرمایه ایران را عزاداری برای اهل بیت(ع) می‌دانست

شهید مرتضی حسنی خوانسار همواره معتقد بود که مهم‌ترین دارایی ایران، عزاداری برای اهل بیت (ع) است. او می‌گفت: «هرچه این مملکت اسلامی دارد از عزاداری‌ها است» و با حضور مستمر در مراسم‌های مذهبی، این باور را در عمل نیز نشان می‌داد. عشق به امام حسین (ع) و توجه به ارزش‌های دینی برای او در اولویت قرار داشت و این امر در تمام جنبه‌های زندگی‌اش تجلی می‌یافت.
همسر شهید «قدرت بابا» در گفتگو با نوید شاهد قزوین:

سختی‌های زندگی را به تاسی از حضرت زهرا(س) تحمل کردم

سختی‌های زندگی را به تاسی از حضرت زهرا(س) تحمل کردم تا امروز دختران و پسران سرزمینم، مومن و با خدا تربیت و بزرگ شوند و بدون دغدغه‌ای در رشد، پیشرفت و اقتدار کشورشان تلاش کنند.
برگی از خاطرات همسر شهید «خسرو وفایی»؛

ازدواج اجباری!

«برای گرفتن گواهی رشد به دادگستری رفتیم. آنجا به من گفتند شما اختلاف سنی‌تان با این آقا خیلی زیاد است مگر شما را به این ازدواج مجبور کرده‌اند؟ ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همسر شهید «خسرو وفایی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

خوشحالم که تونستم خنده به لبات بیارم

«کادو را با خوشحالی از او گرفتم و باز کردم. اولین بار بود که برایم کادو می‌گرفت و به اندازه دنیا برایم ارزشمند بود. با ذوق و شوق گردنبند را برداشتم و گفتم دستت درد نکنه نیاز نبود به زحمت بیفتی، خیلی خوشگله. سرش را بلند کرد و گفت: خوشحالم که تونستم خنده رو به لبات بیارم ...» ادامه این خاطره از زبان همسر شهید «حسن‌رضا فیروزی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
همسر شهید «جلال ذوالقدر»:

گفت می‌آیم یا می‌آورندم!

«برایم آن‌چنان سخت نبود که نتوانم شهادتش را طاقت بیاورم. از طرفی انقلاب هم به خون شهدا احتیاج دارد و هم صبر ما. یادم است که برای آخرین بار در تلفن به همسرم گفتم کی می‌آیی؟ گفت می‌آیم یا می‌آورندم ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های همسر شهید«جلال ذوالقدر» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
روایتی خواندنی از همسر شهید «علی اکبر قربانی»؛

هدف منافقین به شهادت رساندن علی‌اکبر در ماه مبارک رمضان بود

همسر شهید «علی اکبر قربانی» می گوید: در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان که در منزل پدرم دعوت بودیم، ناگهان صدای انفجاری شنیدیم گمان کردیم که در سپاه اتفاقی افتاده، اما متوجه شدیم که منافقین نارنجک به داخل منزل ما انداخته بودند، به گمان این که شهید در منزل است جالب اینکه عکس شهید و امام که داخل اتاق به دیوار بود دور تا دور عکس ها ترکش نارنجک اصابت کرده بود اما کوچکترین صدمه ای به عکس ها وارد نشده بود.
برشی از کتاب «آن سوی دیوار دل»

خاطرات همسران شهدا ی دفاع مقدس (1) / تقدیر

دوباره موقع رفتن به منطقه بود؛ زمان خداحافظی به من گفت:«دعا کن شهید بشم، ناراضی هم نباش.»

«با اجازه بزرگترها، بله!» تجدید چاپ شد

کتاب «با اجازه بزرگترها، بله!» دربرگیرنده خاطرات همسران شهدا در ارتباط با اتفاقات پیش آمده در مسیر ازدواجشان از سوی انتشارات نارگل به چاپ دوم رسید.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه