نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛
«من روی تخت سیاهم یک زندان میکشم که بابا توی آن اسیر شده است. پشت در زندان، یک آدم سیبیلو با یک تفنگ رژه می‌رود. بابا گوشه‌ی زندان نشسته و زل زده به میله‌ها، می‌گویم»: تقصیر خودته. بابا، هر بار گفتم منو هم ببر جبهه، هی خندیدی ...» آنچه می‌خوانید گزیده‌ای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۱۸۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۷

پسرعمه شهید «ذبیح‌الله اسقانیان» نقل می‌کند: «یک شب نزدیک هفتم محرم ذبیح‌الله به خوابم آمد و گفت: پسرعمه! هر وقت خواستی برای من نوحه بخوانی نوحه حضرت علی‌اکبر (ع) را بخوان.»
کد خبر: ۵۳۱۸۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۶

«علی مطیع بی‌چون و چرای ولایت بود و تداوم انقلاب را فقط در پناه ولایت و تحقق دستورالعمل‌ها و رهنمود‌های آن می‌دانست و در بحث اطاعت از فرامین رهبری با هیچ‌کس تعارف نداشت ...» ادامه این خاطره از شهید «علی میوه‌‏چین» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۱۸۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۶

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید مصطفی سلیمانخانی می گوید: پسرم مرزبان بود و عاشق دفاع از خاک وطن، بعد از كسب درجه استوار دومی در سفر زيارتی كه به همراه همرزمانش به بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) داشت، از امام هشتم طلب شهادت کرد و سرانجام روز سیزده بدر خبر شهادتش را برای ما آوردند. ادامه این فیلم در ادامه تقدیم حضورتان می شود.
کد خبر: ۵۳۱۷۸۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۶

مادر شهید «سیف‌الله آذری» نقل می‌کند: «داشتیم نگاه می‌کردیم که ناگهان سیف‌الله سرش را از زیر فرش بیرون آورد. گفتم: پسر! توی اتاق سرد بدون لحاف؟ در حالی که از سرما کز کرده بود، گفت: نیمه شب اومدم. دلم نیومد شما رو از خواب بیدار کنم.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، شما را به مطالعه خاطرات ی از مادر این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۳۱۷۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۸

برگرفته از نامه‌های دفاع مقدس؛
«گلزاری و احمدنیا شهید شدند. روحشان شاد و راهشان پر رهروباد. همچنین چند زخمی، البته تعدادی از کوموله‌ها هم کشته شدند. گردان جندالله مریوان الان تقریبا خالی شده است. زیرا بسیجی‌ها اکثراً تسویه حساب گرفته و رفته‌اند ...» این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۱۷۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۸

«در شهر، این شایعه پیچیده بود که چگینی با ولایت‌فقیه و رهبری امام مشکل دارد. آن‌ها که او را می‌شناختند از این مسئله بسیار ناراحت بودند ...» ادامه این خاطره از شهید ترور معلم «قدرت‌الله چگینی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۱۷۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۸

کتاب «خیابان تبریز» گذری بر زندگی و زمانه معلم شهید «قدرت‌الله چگینی» است که در پنج هزار نسخه و یکصد و ۳۶ صفحه به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۵۳۱۷۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۸

هم‌رزم شهید «عباسعلی اشرف» نقل می‌کند: «قلم‌های‌شان تندتند روی کاغذ حرکت می‌کرد. برای نوشتن وصیت‌نامه هم می‌خواستند رقابت کنند. عباسعلی حال و هوایش یک جورهایی بود. مثل قبل به نظر نمی‌آمد. به همه گفت: به این امید که آخرین وضوی ماست!» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در چهار بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت سوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۱۷۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۷

هم‌رزم شهید «عباسعلی اشرف» نقل می‌کند: «عباسعلی رفت روی خاکریز. دوربین انداخت طرف دشمن. با عجله آمد پهلوی‌مان و گفت: بیاین این طرف، چند تا از نیروهای عراقی رو بیاریم پیش خودمون. با صدای بلند و به عربی گفت: شما در پناه اسلام هستین ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در چهار بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۱۷۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۶

برادر شهید «عباسعلی اشرف» نقل می‌کند: « عباسعلی به من گفت: وظیفه‌مونه به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین جواب بدیم، چه جوری؟ اگه پشت امام باشیم، مثل اینه که اون موقع با امام حسین بودیم.» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در چهار بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۱۷۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۸

نوروز فرصتی دوباره برای مرور خاطرات رشادت‌ها و ایثارگری‌های شهدا و مادران آنهاست تا یادمان نرود که به برکت ایثار، گذشت و فداکاری‌های این عزیزان است که سفره‌های هفت سین در خانه‌هایمان پهن است، آنچه می‌خوانید خاطرات مادران شهدا با فرزندان‌شان است که با هم مرور می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۱۷۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۱

آوازه سلحشوری و رشادت‌های او را شنیده بودم چندان از دوران کودکی و نوجوانی اش اطلاع عینی نداشتم، اما وصف او را از همقطاران و همسنگرانش به کرات شنیده بودم. او یکی از دلاوران کردستانی و از مفاخر شهر دیواندره بود.
کد خبر: ۵۳۱۶۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۷

خاطرات شفاهی والدین؛
پدر شهید موسوی پژمان درباره نحوه شهادت پسرش گفت: فرزندی مومن بود و در هنگام افطار و سحر در ماه مبارک رمضان به شدت غذا کم می‌خورد و معتقد بود این ماه برای درک حال فقرا است.
کد خبر: ۵۳۱۶۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۵

خاطرات شفاهی والدین؛
پدر شهید موسوی پژمان درباره نحوه شهادت پسرش گفت: برای زیارت کربلا به دیدار امام حسین (ع) رفته بود که تا ابد در کنار امام شهیدش ماندگار شد.
کد خبر: ۵۳۱۶۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۳

«باز هم اواخر فروردین، احمد دستگیر شد؛ اما من دیگر پذیرفته بودم که این سبک زندگی من است. نه اینکه برایم آسان یا عادی شده بود. بلکه اینطور فکر می‌کردم که من هم مثل احمد باید با سختی‌ها مبارزه کنم ...» ادامه این خاطره از همسر جانباز شهید «احمدعلی طاهرخانی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۱۶۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۶

هم‌رزم شهید «قربانعلی ابک» نقل می‌کند: «دوستم که تازه وارد گردان شده بود، با تعجب پرسید: ما توی این هوای گرم خوزستان نمی‌تونیم نفس بکشیم، اون وقت این پسره چطوری نیم ساعت سجده می‌ره؟ وقتی شب عملیات آب قربانعلی را برد و دیگر نیاورد، فهمیدم که دعای سجده‌های طولانی‌اش مستجاب شده است.»
کد خبر: ۵۳۱۶۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۶

قسمت سوم؛
کلیپ «آسمان، آبی تر» حاوی خاطرات آزاده، جانباز «محمدرضا اقبالی» است که در قالب خاطرات شفاهی منتشر می‌شود. این آزاده سرافراز در یکم شهریور 1347 در شهرستان میبد یزد به دنیا آمد.وی تا دکتری علوم و حدیث گرایش نهج البلاغه تحصیل کرد. در عملیات والفجر مقدماتی در 21 بهمن 1361 به اسارت درآمد. وی بیش از 7 سال و شش ماه در بند اسارت دشمنان بعثی در اردوگاه اطفال کمپ 7 بود و سرانجام یکم شهریور 1369 پس از تحمل سال ها رنج اسارت به میهن اسلامی بازگشت.
کد خبر: ۵۳۱۶۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۶

روایتی شنیدنی از پدر شهید «محمد رحیم کرمی»؛
شهید «محمد رحیم کرمی»، گفت: یک روز که محمد عزیزم به مرخصی آمده بود، او را صدا زدم و گفتم پسرم شنیده ام آنجایی که خدمت می کنی بسیار حساس و خطر ناک است، می خواهم با فرمانده ات صحبت کنم که جای تو را تغییر دهد. او برگشت و با ناراحتی جواب داد: پدر شما می‌خواهی فرد دیگری جای من شهید شود، اشک در چشمانش حلقه بست، این لحظه را هیچوقت فراموش نخواهم کرد.
کد خبر: ۵۳۱۶۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۷

گفتگوی تصویری با مادر شهید «محمد امیری»؛
مادر شهید«محمد امیری» می گوید: عاشق امام خمینی (ره) و انقلاب بود همین که جنگ شروع شد گفت مادر امام دستور داده اند و من وظیفه دارم که در مقابل دشمن بایستم و راهی جبهه شد.
کد خبر: ۵۳۱۶۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۶