سنگر عشق/ قسمت اول
نوید شاهد - کلیپ «سنگر عشق» کاری از قرارگاه فرهنگی راه شهیدان بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان سمنان است. در این کلیپ «حاج مرتضی سعدالدین» جانباز گرانقدر ۷۰ درصد، از خاطراتش در جنگ تحمیلی برایمان روایت میکند. نوید شاهد سمنان شما را به دیدن قسمت اول این کلیپ دعوت میکند.
کد خبر: ۵۰۷۱۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۸
نوید شاهد - کتاب «آب هرگز نمی میرد» نوشته حمید حسام شامل خاطرات جانباز میرزا محمد سلگی فرمانده گردان ابوالفضل(ع) در سالهای دفاع مقدس توسط نشر ۲۷ بعثت به چاپ هفتادوهشتم رسید.
کد خبر: ۵۰۵۰۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۱۳
نوید شاهد - "شیرعلی احمدی " از جانبازان سرافراز 70درصد هرمزگان در بیان خاطره ای از دوران دفاع مقدس اینطور می گوید: «یک روز داخل سنگر نشسته بودیم موقع اذان که شد همه با هم بلند شدیم که برویم برای ادای نماز وضو بگیریم.وضو گرفتیم و وارد سنگر شدیم .اما روحانی کمی بیرون صبر کرد . همانطور منتظر بودیم که آن روحانی بیاید و نماز را به جماعت بخوانیم. در همین حال صدای شلیک خمپاره دشمن به گوش رسید . به سرعت همه با هم به بیرون سنگر آمدیم که ببینیم چه شده است که متوجه شدیم آن روحانی به فیض شهادت رسیده است.»
کد خبر: ۵۰۱۹۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۲۷
روایتی خواندنی از یک جانباز کرمانشاهی در شب یلدا؛
نوید شاهد - "فریبا خواجوی" فرزند شهید و جانباز کرمانشاهی می گوید: «یلدای خونین روزی است که دشمن با بمب های خوشه ای از ما پذیرایی کرد و این روز تا همیشه در ذهن ما مردم کرمانشاه خواهد ماند.»
کد خبر: ۴۹۴۹۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۹
روایتی از " سودابه کارخانه ای" بانوی جانباز کرمانشاهی؛
نوید شاهد - " سودابه کارخانه ای " یک بانوی جانباز کرمانشاهی در بخشی از خاطرات بمباران هوایی جنگ هشت ساله دفاع مقدس می گوید:« ساعت 9 شب و 17 روز از بهار1364 می گذشت که انفجاری مهیب سقف را بر سرمان خراب کرد. تنها برادرم شهید و سه خواهر دیگرم مجروح شدند من که وضعیت بسیار بدی داشتم به بیمارستان طالقانی منتقل هفت روز تمام بی هوش بودم. چشم چپم را تخلیه کرده بودند...»
کد خبر: ۴۸۶۴۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
گفتوگویی به مناسبت پنجم مردادماه؛
نوید شاهد - اسماعیل زمانی از جانباران و پژوهشگران دوران دفاع مقدس است. در روایت خاطراتی از عملیات مرصاد چنین میگوید: «شهید "محمود خالقی" فرمانده دسته علی اصغر (ع) گفت: «داش داوود، ما مرد جنگیم! به مامانم گفتم: من تا کربلا نروم برنمیگردم. با این جمله محمد، همه صدای خنده همه بچهها بلند شد. به او میگفتند: بچه ننه...»
کد خبر: ۴۸۴۱۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۵
روایتی از یک بانوی جانباز کرمانشاهی؛
نوید شاهد- "فریده رشیدی زاده" در روایتی می گوید:«می دانستیم آژیر قرمز یعنی بمباران و این را با تمام وجود درک کرده بودیم. چرا که تجربه ی چند ساله ی مردم کرمانشاه بود اما نمی دانستیم چه سرنوشتی در انتظار ماست.»
کد خبر: ۴۸۳۸۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۱
نوید شاهد- "گل آفتاب خزایی" در روایتی از نحوه جانبازی اش می گوید:«نمی دانستیم چه اتفاقی افتاده؟ فقط می دانستم که نمی توانم تکان بخورم و هر چه بچه هایم را صدا می زدم، جوابی نمی شنیدم.کم کم سینه ام سنگین شد و احساس خفگی می کردم، تازه فهمیدم که به همراه دو فرزندم زیر آوار خانه محبوس شده ایم.»
کد خبر: ۴۸۱۴۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۶
پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین فیلم خاطره جانباز "محمود رفیعی" درباره تجربه چندین بار مرگ و بازگشت دوباره به زندگی را منتشر کرد.
کد خبر: ۴۷۷۴۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۸
جانباز «محمد نائینی محمدی» گفت: ظهر عاشورا محشری به پا شد که نگو. خون حسینی در زگ های سپاهیان اسلام به یکباره به جوش آمد. آنان که ندای: «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمان را شنیده و پا در میدان بلا نهاده بودند.
کد خبر: ۴۶۹۷۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۳۰
جانباز حمیدعلی صمیمی در این خاطره به توصیف وقایعی که در عملیات کربلای ۵ رخ داده است می پردازد. وی در این عملیات فرماندهی بهداری را به عهده داشت و در همین عملیات جانباز شد.
کد خبر: ۴۶۴۲۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۳۱
زندگی نامه و خاطرات جانباز "سیدصمد علوی"
جانباز "سیدصمد علوی" در خاطرات دست نویسش چنین عنوان کرده است که چندان خاطره ای ندارم اما برجسته ترینشان را به عنوان هدیه به حضورتان عرض می کنم.
کد خبر: ۴۶۴۲۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۳۱
پایگاه نوید شاهد تهران بزرگ شما را به خواندن خاطره جانباز "محسن نجمی مقدم" جانباز ۷۰ درصد، از شبی که مورد اصابت ترکش قرار گرفت و از ناحیه نخاع آسیب دید، دعوت می کند.
کد خبر: ۴۶۴۲۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۷
آن چه پيش روي داريد شرح وقايع و حوادثي است كه پس از بمباران شيميايي سردشت در روز هفتم تير ماه 1366 و بعد از آن براي من پيش آمد، خاطراتي كه از ذهن براي من و بسياري ديگر فراموش نشدني هستند
کد خبر: ۴۵۱۳۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۵
کتاب نیم ساعت تا شهادت
آنجا عقرب و رتیل زیاد داشت و مرتب اطراف ما پیدا میشد. و کمتر روزی بود که کسی را نیش نزنند. یک روز بعد از خواندن نماز ظهر و صرف ناهار وقتی میخواستم بیرون بروم. به محض پوشیدن کفش کتانی، ناگهان پایم سوخت.
کد خبر: ۴۴۳۳۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۰
نیم ساعت تا شهادت
با آمدن این نیروها ما هم به تکاپو افتادیم که بتوانیم به همراه آنان برای عملیات برویم، هر چه کردیم نشد و اجازه ندادند به خط برویم.
کد خبر: ۴۴۲۶۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۶
كتاب «حسرت پرواز» با محوريت زندگى نامه و خاطرات جانبازان قطع و ضايعه نخاعى 70 درصد استان مازندران به چاپ خواهد رسيد.
کد خبر: ۴۳۲۲۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۶
خاطرات جانباز 50 درصد کرمانشاهی؛
فرمانده به ما دستور داد شما از این مقر به مقر دیگربروید باید در آنجا سنگر ها را درست کنید مکانی صعب العبور بود در این حین که مشغول کار شدیم دشمن در بین دو مقر کمین کرده بود که ما را به یکباره به رگبار بستند در همان لحظه سه نفر از همرزمانم شهید، من مجروح و دیگری از دست دشمن متواری شد.
کد خبر: ۴۲۷۵۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۸
خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
می سال 65، دانش آموز کلاس سوم دبیرستان بودم و در رشته ریاضی فیزیک درس می خواندم، تابستان که شد، با تعدادی از بچه های محل تصمیم گرفتیم به جبهه برویم، قبل از آن، خیلی سعی کرده بودیم که اعزام شویم، اما می گفتند سن تان کم است و نمی شود
کد خبر: ۴۰۴۹۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۱