یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس گفت: بسیج در راستای اعتلای آرمانها و ارزشهای نظام و انقلاب به خوبی گام برداشته و این موجب یاس و ناامیدی دشمنان شده است.
"محمدرضا محمدزاده" رزمنده مازندرانى قبل از اعزام به جبهه هاى نبرد هنگام خداحافظى با دوستان و آشنايان به آنها گفته بود كه ديگر از جبهه بر نمى گردد و به شهادت مى رسد. داستان زندگى شهید را مى توانيد در نويد شاهد مازندران بخوانيد.
شهید «منوچهر آرام» در وصیتنامه خود چنین مینگارد: پدرم، مادرم، از شما انتظار دارم كه در غياب من هيچگونه ناراحتى به خود راه ندهيد. چرا كه ملتى كه شهادت براى او سعادت باشد، شكستناپذير است.
مادر شهید لطف اله افتخاری میگوید: روزها در فراغش گریه میکردم تا اینکه یک شب خواب دیدم؛ لباسهایش خیس است. از او پرسیدم: چرا؟! گفت: اشکهایت من را خیس می کند.
در زندگینامه شهید علی خرکچی آمدهاست که به ورزش سنتی علاقهمند بوده و عشق واقری نسبت به اهل بیت در دل داشته که در پی این محبت به ائمه شهادت را برمیگزیند.
مادر شهید میگوید: سیدحسین به من میگفت: مادرم، از تو التماس دعای خیر دارم و میخواهم که سر سجاده نماز، از خدای بزرگ، بخواهی که مرا به آرزویم که همانا شهادت است، برساند.
همرزمانش میگویند: کفشهای کتانیاش بهخاطر مانده است. او در جبهه همیشه کفشِ کتانی میپوشید چون پوتین سایز بزرگ در جبهه بسیار کم بود و ترجیح میداد؛ دیگران استفاده کنند.
درست است که ده ما بزرگ و مشغولکننده بود و زیبائیهای بیشماری برای سرگرمی دنیای هوسباز دارد ولی من هرگز خوشبختی جاویدان خود را فدای هوسرانیهای گذرنده نخواهم کرد.
راستي! من به جنوب رفتهبودم و در عمليات كربلاي چهار شركت داشتم و باز هم ميروم و از تو همسر خوب و مهربانم ميخواهم كه حلالم كنی و همچنين به پدر و مادرت و پدر و مادر خودم بگو كه يوسف را حلال كنيد. شايد خدا خواست شهيد شدم.