شاید بعضی ها این تصور را دارند که زندگی با کسی که دائما در معرض شهادت است و خودش هم تمنای شهادت را دارد خیلی سخت است. اما برعکس زندگی محمدحسین خیلی پرشور بود. با اینکه در هر سفرش احتمال داشت برنگردد اما برای زندگی اش برنامه داشت. حتی کارهای کارشناسی اش را داشت انجام می داد.
شهید محمودرضا بیضائی در ۱۸ آذرماه سال ۱۳۶۰ در خانواده ای مذهبی در تبریز متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش گذراند. در دوره تحصیلات دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی "مسجد چهارده معصوم «علیه السلام » شهرک پرواز تبریز" درآمد.
«زندگیمان را می کردیم، سر زمین بیل می زدیم، شوروی که آمد مملکت مان را گرفت، بلند شدیم یک تکه نان پر لباس افغانی بستیم و رفتیم در کوه و کمر با روس ها جنگیدیم. روس ها را بیرون کرده و نکرده خبر آمد که در ایران جنگ شده...
همسر شهید در سالروز شهادتش نوشته است: خودت نیومدی هنوز پیشم اما برام سربند وپرچم و گل فرستادی همون سربندی که روپیشونیت بود همون پرچمی که رو تنت بودرو برام فرستادی.
امیرحسین حاجی نصیری روایت میکند: یک دفعه دیدم یک تویوتا با سرعت به ما نزدیک میشود. یکی از شیرمردهای نجبای عراقی بود. عجب جرأتی داشت. با ماشین آمده بود جایی که تازه تاو زده بودند.
سردار باقرزاده در نشست با نمایندگان کمیته صلیب سرخ گفت: اسامی ۱۴۴ نفر از جنایتکاران جنگی عراق که در زمان اسارت رزمندگان ما در عراق مرتکب جنایت شدند در اختیار داریم. آمادهایم که اینها را تحتتعقیب بینالمللی قرار بدهیم.