به شما نصيحت مي کنم که قرآن بخوانيد و به آن عمل نمائيد و با کساني که با روحانيت مخالفت مي کنند مخالفت کنيد زيرا آنان دشمنان اسلامند و من هرگز کساني را که ندانسته و نسنجيده سخناني بر ضد جمهوري اسلامي مي زنند نخواهم بخشيد و آنان هستند که خون شهيدانمان را پايمال مي کنند .
اي انسان تو را می گويم ای خليفه الله برخيز و بدکجی ها و بلندای روزگارت بشور، با خصم فدايت بستيز ، قيود را ز پايت بگسل و بهشت را برای خود و کسانت ضمانت کن.
مراسم تشییع پیکر مطهر امام جمعه شیراز حضرت آیت الله ایمانی روز چهارشنبه 19 اردیبهشت ساعت 9 صبح از فلکه ستاد به سمت حرم مطهر شاهچراغ (ع) برگزار گردید. پیکر این عالم ربانی جهت خاکسپاری به قم منتقل شد و در جوار حرم مطهر حضرت معصومه (س) بخاک سپرده شد.
مادرم اين راهى كه من رفته ام افتخار بدان كه راه حسين سرور شهيدان است. اى مولا حسين اگر كربلا نبودم كه بيارى تو بشتابم ولى به نداى فرزندت خمينى كبير اين طاغوت شكن قرن به كربلاى ايران زمين شتافتم.
امروز تمام ابرقدرتها دست پليدشان را به هم داده اند و به كشور اسلامى ما حمله ور شده اند به قرآن و انقلاب اسلامى ما حمله ور شده اند و گويا نظر دارند اسلام را از بين ببرند اما كور خوانده ايد . آرزويشان را به گور خواهند برد.
پس از صحبتهای شيرين و نوشيدن يک ليوان چای آنها را ترک کردم که به طرف ديگر دوستان بروم با ساير سربازها، درست مسافتی که بايستی من به سنگر ديگر سربازان برسم. يک سرازيری بود که من پس از عبور از سرازيری خواستم مسافت سربالايي را طی کنم که گلوله ای به فاصله 3 الی 4 متر من به زمين خورد .
مادر جان همين الان صداي توپ اطراف ما را به صدا در آورد و بخود گفتم که شايد اين نوشته بدست شما نرسد ولی باز امید به خدا بستم و گفتم تا لحظه اي که نفس دارم ادامه خواهم داد .
به ورزش علاقه زيادی داشت و در رشته های فوتبال - دو و ميدانی - و وزنه برداری زياد فعاليت می کرد چندين بار در مسابقات دو ميدانی مقام قهرمانی و در رشته وزنه برداری مقام سوم را کسب کرد و موفق به کسب يک مدال درجه يک در رشته دو ميدانی و يک مدال درجه 3 در رشته وزنه برداری شد.
اميدوارم اگر شهيد شدم توانسته باشم نفاق را از خود دور كرده باشم. و به معناى واقعى شهيد شده باشم و زنجيرهاى دنيوى و مادى را از پايم باز كرده باشم تا بتوانم به راحتى پرواز كنم از خدا ميخواهم كه گناهان مرا ببخشد.
برادر شهید معتضدیان در خاطره ای می گوید: تمام دلهره پدرم این بود که صمد به جبهه برود از این جهت تمام سعی خود را کرد و او را به تهران فرستادند ولی پس مدتی خبر از جبهه آوردند.
الان که در پيش خود احساس مسئوليت مي کنم که رفتن در جبهه بهتر از ماندن در اينجا باشد و در پيش خداي خود خجل و سرافکنده هستم که نتوانم به جبهه بروم تا کاری برای اسلام کرده باشم.
خداوندا مرا يارى فرما تا به خواست خود برسم من درخواست نمى كنم كه از خطرها دور بمانم بلكه مى خواهم مردانه با آنها روبرو شوم. درخواست نمى كنم كه از رنج و اندوهم بكاهى ميخواهم دلى داشته باشم كه آنها را زير پا نهد.