شهید "سید اصغر هاشمی" در وصیتنامهاش آورده است: وظیفه ما مسلمانان است که در هر زمان و مکانی جلوی ظالمان بایستیم، به ندای رهبر لبیک گوئیم و به وظیفه اسلامی و وجدانی خود جامه عمل بپوشانیم...
وقتی خبر شهادت علی اصغر را به من دادند، کارم شده بود گریه و زاری، به حدی که یک شب در خواب دیدم، جایی که علیاصغر را دفن کردهاند کاملاً خیس... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات مادر شهید «علی اصغر جمشیدی» است که تقدیم حضورتان میشود.
شهید "محمدجواد یوسفیکجیدی" در وصیتنامهاش مینویسد: تنها داراییم یک دوچرخه است که دلم میخواهد آن را بعد از منْ به برادر عزیزم جلال بدهید و به او بگویید...
در وصیتنامه شهید "خسرو وفایی" میخوانیم: سلاح مبارزه را تا زمانی که کفر بر زمین است، شما به عنوان مسؤولیت شرعی بر زمین نگذارید و حافظ ارزشهای خون شهدا باشید...
شهید "ابراهیم شکور اوغولبیگ" در وصیتنامهاش مینویسد: وحدت را حفظ کنید که دشمن از وحدت شما میترسد. اگر صحنه را براى دشمن خالى کنید، نوامیس و حیثیت همه به خطر میافتد و پَهلَوى دیگرى روى کار مىآید...
در وصیتنامه شهید "مسیحالله هرائینی" میخوانیم: وصیت مىکنم که دست از انقلابى که خداوند، امام زمان(عج) و رهبر عزیزمان آن را رهبرى مىکنند، بر ندارید ...
شهید "محمدرضا فیاضی" در وصیتنامهاش مینویسد: ولایت را هیچ گاه تنها نگذارید، در بیاناتش دقیق باشید و همه موضعگیریهای خودتان را براساس سخنان ایشان انجام دهید...
در وصیتنامه شهید "محمدابراهیم افشارونگینی" میخوانیم: با کمال میل جهاد در راه خدا را پذیرفتم و به آن افتخار میکنم زیرا که آن، راه ائمهاطهار(ع)، خمینى بتشکن و رستگارى است...
قاسم همیشه زیر پایش زخم بود، چون دوستانش میگفتند که او همیشه توی جبههها پوتینهایش را از پایش در میآورد و با پای برهنه... ادامه این خاطره از مادر شهید «قاسم حسینیطایفه» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
دلم هُری ریخت، پاهایم سست شد و نشستم زمین. برگشت و خندهکنان گفت: «با این همه سفارش، هنوز نرفته، دلت لرزید؟ پاشو شیرزن!»... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات همسر شهید «حجتالاسلام سید هاشم هاشمی» است که تقدیم حضورتان میشود.
شهید "مجتبى اسداللهى" در وصیتنامهاش مینویسد: از شما مىخواهم که با دشمنان داخلى و خارجى، ضد انقلابیون و فاسدین تا آخرین قطره خونتان مبارزه کنید و از پاى ننشینید...
در همین حال دستم به یکی از انگشتریهایش بند شد و از دستش درآمد... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات برادر شهید «علیرضا جوادی» از شهدای عملیات کربلای 4 است که همزمان با گرامیداشت سالروز این عملیات تقدیم حضورتان میشود.
در آستانه سالروز شهادت "محمد افشارکلانی" در عملیات کربلای 4، پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین گزارش تصویری از زندگی این شهید بزرگوار را منتشر کرد.
در وصیتنامه شهید مفقودالاثر "پرویز یاگیو" میخوانیم: از شما میخواهم بعد از من راهم را که همان راه امام، ولایتفقیه و خط اسلام اصیل است، ادامه دهید...
مادر شهید "محمدرحیم صحراکارنیان" میگوید: هنگام بدرقه فرزندم گفتم: رحیم جان نمیدانم چرا این قدر توی دلم آشوب است و نگرانم. او خندید و دستش را دور گردنم انداخت و گفت... ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.