تاریخ شفاهی جانبازان - صفحه 3

تاریخ شفاهی جانبازان
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی«حجت اله شهبازی»

حضورم در جبهه مقاومت، ادای تکلیف بود

«حجت اله شهبازی»می‌گوید: ادای تکلیف در جنگ تحمیلی برایم مهم بود، اینکه باید در راه دفاع از وطنم در برابر دشمن مقاومت کنم.
روایتی شنیدنی از آزاده و جانباز «نادر جهانبخشی»

آرزوی بازگشت به وطن در تمام لحظات اسارت

«نادر جهانبخشی» می گوید: زمانی که خبر فوت امام خمینی را شنیدیم خیلی ناراحت بودیم و عراقی ها شادی می کردند و می خواستند روحیه ما را تضعیف کنند اما ما مخفیانه گریه و زاری می کردیم. ثانیه به ثانیه اسارت را آرزوی بازگشت به وطن می کردیم.
روایتی شنیدنی از جانباز کرمانشاهی «رضا نهاوندی زاده»

انگشتانم را پشت سنگر پیدا کردند

«رضا نهاوندی زاده» می گوید: کنار سنگر ایستاده و یک رادیو دستم بود، در همین حین به فاصله 5 متری من یک خمپاره منفجر شد خودم را داخل سنگر پرت کردم ابتدا متوجه نشدم چه اتفاقی افتاده، چند ثانیه که گذشت با خون زیادی روی پیراهنم مواجه شدم، دیدم دست چپم از بین رفته، یکی از همرزمان صدا می زد آمبولانس و با یک بند مچ دستم را با فشار زیاد بست و به بیمارستان رساند که بعدها دوستانم می گفتند انگشتان قطع شده دستت را پشت سنگر پیدا کردیم.
طراحی و تولید: ایران سامانه