زندگینامه بسیجی شهید حمزه گودرزی
در سال 1344 در خانوادهای مذهبی کودکی به دنیا آمد که پدر و مادرش نام او را حمزه گذاشتند تا در آینده بتواند با الگو قرار دادن حمزه سیدالشهدا یاریرسان دین اسلام و احکام نورانی آن باشد، حمزه دوران کودکی را در روستای محل تولدش "برزول " پشت سر نهاد و دوره مدرسه ابتدایی را در مدرسه جامی برزول به اتمام رساند، او دوره راهنمایی را نیز در آموزشگاه کاوه برزول ادامه داد.
در سال 1357 هرچند نوجوانی بود که بیشتر از 13 سال سن نداشت اما در بیشتر راهپیماییها و تظاهراتها که به پشتیبانی از بنیانگذار جمهوری اسلامی انجام میپذیرفت پا بهپای دیگر امت انقلابی در شهرستان نهاوند شرکت میکرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سالهای 59 و 60 که تنها 15 سال سن داشت با همکاری تعدادی از بچههای محله امامزاده برزول اقدام به تأسیس کتابخانه و همچنین گروه تئاتر در همان محل کرد.
حمزه به مطالعه، نویسندگی و مسائل فرهنگی علاقه زیادی داشت بهطوریکه با همان سن و سواد کم اقدام به نوشتن داستان با مضمون کودکانه مینمود که نمونه آنهم اکنون در پرونده بنیاد شهید نهاوند نگهداری میشود.
با توجه به وضعیت اقتصادی خانواده نامبرده که جز طبقه مستضعف بهحساب میآمد، تابستانها و ایام تعطیل در کار معیشت خانواده به کارگری میپرداخت تا بتواند از این طریق کمکی در جهت اقتصاد خانواده کرده باشد.
او نوجوانی بسیار سادهزیست، سادهپوش و خوشبرخورد بود و پدرش خوب به یاد دارد که همیشه از خداوند منان طلب معرفت و علم در کارهایش مینمود و این را میشد حتی در دعای قنوتش مشاهده نمود که بیشتر اوقات زمزمه قنوت او دعای «ربی زدنی علما ”» خدایا علم مرا زیاد کن، بود.
حمزه در اوایل سال 1360 درحالیکه تنها شانزده بهار از عمرش میگذشت، بنا بر فرمان رهبر کبیر انقلاب اسلامی پا به عرصه جهاد و شهادت یعنی بسیج و جبهههای حق علیه باطل گذاشت.
بسیجی شهید حمزه گودرزی پس از چند بار اعزام به جبهه درحالیکه با تعدادی دیگر از بسیجیان شهر برزول در تیپ 27 محمد رسولالله (ص) در عملیات رمضان شرکت کرده بودند در 26 تیر 1361 به آرزوی دیرینهاش که خود قبلاً در جمع خانواده نوید آن را داده بود رسید.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
در بخشی از وصیتنامه شهید آمده است: و سلام بر آن نوجوانانى كه به حقانيت اسلام پى برده اند و داوطلبانه عازم جنگ ميشوند و آنها خود خوب تشخيص داده اند كه اگر كشته شوند چندين نوجوان ديگر راهشان را ادامه مى دهند و با ريخته شدن خون خود پيام ملت مستضعف ايران را به گوش جهانيان ميرسانند.
سلام بر آن پيرمردان هفتاد ساله اى كه دست از همه چيز مى كشند و چون ياران باوفاى حسين به نبرد مى روند و تا آخرين قطره خون خود پافشارى مى كنند تا با ريخته شدن خون خود بتوانند خدمت كوچكى به اسلام و مكتب خود كرده باشند.
همچنين درود بر خانواده شهدا و مردانى كه در پشت جبهه ها به رزمندگان اسلام كمك ميكنند و دوش به دوش برادران چه از نظر مادى و معنوى و چه از نظر دعا و مواد غذائى همكارى ميكنند.