نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
خاطرات شفاهی؛
نوید شاهد - شهید «حسین قره محمدلو» پنجم دی 1345 در شهرستان خوی به دنیا آمد و سرانجام در شهریور 1364 در شرهانی توسط نیرو های عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. در ادامه فیلمی از گفتگو با مادر این شهید را می بینید.
کد خبر: ۵۱۹۸۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۱

خاطرات شفاهی والدین شهدا(1)
نوید شاهد - مادر شهید «احمد مسيبي‌» نقل می‌کند: «همیشه به من می‌گفت، جایی می روم که معنویاتش بیشتر باشد.» در ادامه فیلم کامل این خاطره را در نوید شاهدگیلان می بینید.
کد خبر: ۵۱۹۸۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۱

در آستانه روز دانش‌آموز منتشر شد؛
نوید شاهد - «همراه مرتضی و سید محسن مشغول دیده‌بانی آرایش تانک‌های دشمن بودم که متوجه شدم، صورتم داغ شد. به کنار دستم نگاه کردم. محسن را ندیدم. به پشت سر برگشتم. دیدم گلوله تانک سر محسن را برده و خون گرم اوست که به صورتم پاشیده شده است ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید "سیدمحسن طباطبایی" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۱۹۸۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۱

یکی از همرزمان شهید "مجتبی شیخی" در خاطره ای می گوید: «در طول مدتی که در خدمت مجتبی بودم، از انرژی بدنی بالایی برخوردار بود. خودش هم فرمانده بود و هم رزمنده در انجام امورات و کارها تا آنجا که می توانست خودش انجام می داد و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۸۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۳

معرفی کتاب؛
نوید شاهد - مجموعه کتاب‌های «ترانه‌های رنج» به قلم محبوبه صادقی، در شش جلد به بيان خاطرات و زندگی ۸۱ همسر جانباز بالای ۵۰ درصد شهرستان دامغان پرداخته است. کتاب حاضر؛ جلد دوم این مجموعه با نام "من به جای تو" خاطرات ۱۴ تن از همسران این جانبازان است.
کد خبر: ۵۱۹۸۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۱

شهید دانش آموز:
نوید شاهد - "امت بدون امام همانند بدن بی سر است." آنچه خواندید بخشی از وصیت نامه شهید دانش آموز "محمد قلی پلنگی" از شهدای هشت سال دفاع مقدس است.
کد خبر: ۵۱۹۸۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۱

تاملی در وصیت شهيد "معصومعلی صفی قلی" «1»
شهيد "معصومعلی صفی قلی" در وصیت خود می نویسد: « شما برادران و خواهران بدانيد كه با تلاش و پيگيری شما، پيروزى حاصل خواهد شد و اين باقى مانده عمال ابرقدرت هاى شيطانى غرب و شرق كه اين روزها تلاش دارند...» متن کامل وصیت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۸۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۰

برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛
نوید شاهد - «من می‌خواهم یک بسیجی شوم، مانند تو و از ناموس و دینم دفاع کنم، تو را الگوی خویش کنم و به استکبار جهانی بگویم تا زمانی که بسیج و بسیجی‌ها زنده هستند، آن‌ها نمی‌توانند به کشور‌های اسلامی حتی یک نگاه چپ کنند ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۸۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۰

خاطرات شفاهی والدین شهدا قسمت ۱
نوید شاهد - پدر شهید "رجب نظری" نقل می‌کند: «پسرم از انسانیت بسار بالایی برخوردار بود. روزی یک ساعت گران قیمتی را پیدا کرد بعد از جستجوی فراوان صاحب ساعت را پیدا کرد.» در ادامه فیلم کامل این خاطره را در نوید شاهد گلستان بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۰

نوید شاهد - «دکترها می‌گن امیدی نیست. از خدا خواستم این بار خوب بشه تا به آرزوش برسه. مکثی کرد و پرسید: آرزو؟ منظورتون چیه؟ ...» به مناسبت سیزده آبان، در دو بخش خاطرات ی از دانش‌آموز شهید «غلامرضا ابراهیم‌طوسی» برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود. نوید شاهد سمنان توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب می‌کند.
کد خبر: ۵۱۹۷۸۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۰

شهید زنجانی این جمله را با خون خود نوشت:
نوید شاهد_ در زندگی نامه شهید اصغر زنجانی آمده است: شهید زنجانی این جمله را نیز با خون خود نوشت: «به گفته خدا در قرآن شهیدان زنده اند» در ادامه زندگی نامه این شهید والامقام را می خوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۰

گفتگوی تصویری با پدر شهیدان «رضا و جلال عباسی»؛
پدر شهیدان «عباسی» گفت: با اسرار فراوان من را راضی کردند که به جبهه بروند دائما ذکر این که دفاع از آب و خاک وطن وظیفه ماست را یادآور می شدند و با این هدف جلو رفتند و هر دو در یک منطقه و در سال 1363 به شهادت رسیدند.
کد خبر: ۵۱۹۷۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۰

خاطرات/
نوید شاهد _ در خاطرات مادر شهید ابوالفضل ابراهیم زاده آمده است: موقعی هم که می خواست به جبهه برود گفت: مادر، مرا حلال کن اگر این چند سال به شما بی احترامی کرده ام.
کد خبر: ۵۱۹۷۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۰

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (56)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «ساعت يک بامداد بود با دو نفر از شناسائی به طرف تپه صد و بيست حرکت کرديم. فاصله راه را دائم ذکر خدا می گفتم. هر وقت منور می زدند فوراً افراد دسته، زمين گير می شدند و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۲

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (55)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: « آتش زيادی از دو طرف رد و بدل می شد. ترکش توپ های خودی بر بالای سرمان رد می شد. مجبور شديم با سر نيزه سنگرهای انفرادی بزنيم و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۲

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (54)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «بالاخره هوا تاريک شده بود که رسيديم ثارالله در منتهی اليه کانال حفر شده بر خاکريز شن مستقر شديم. آتش عراق بر موضع شروع شد و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۲

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (53)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: « تمامی افراد دسته به دنبال هم به راه افتادند. چهره ها از خوشحالی می درخشيد. اين کاروان عاشقانی بود که مستانه وار به سوی وعده گاه عشق در حرکت بودند. و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۲

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (52)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «فرمانده ارتشی ها در گروه بود و می خواستند او را با نارنجک بکشند. يک مرتبه يک سرباز با لگد محکمی زير دست بعثی زد. نتيجه اين شد که بيش از یک هزار نفر از آنان کشته و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۱

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (51)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «من در دهکده در چالی، نزديکی خلف مسلم سمت چپ جاده اصلی شهيد فلاحی در يک اتاق گلی که بی شباهت به کلبه محرومان نبود خوابيده بودم. خستگی زيادی در من بود. هنوز چشم هايم...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۱

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (50)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «يک شب قبل از حمله را به سختی هر چه تمامتر گذرانديم. قرار بود ماه طلوع کند ولی بعثی ها بدبخت با روئی زنگارگون طلوع کردند ولی...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۰