سه‌شنبه, ۰۱ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۰۷:۳۰
با آغاز جنگ تحمیلی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و ملبس به لباس سبز پاسداری روانه جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد تا در برابر تهاجم رژیم بعث عراق به مرزهای ایران ایستادگی نماید. در عملیات های متعدد شرکت کرد و همراه با دیگر همرزمان خود حماسه ها آفرید. سرانجام پس از ماه‌ها مجاهدت در راه خدا در یکم خرداد ماه سال ۱۳۶۳ در تنگه حاجیان کرمانشاه در حین انجام مأموریت به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست.

شهید سعید پور ماه سلطانیان بیست و چهارم فروردین ماه سال ۱۳۴۳ در شهرستان همدان به دنیا آمد. پدرش محمد نقی فروشنده لوازم یدکی کشاورزی بود و این راه مخارج زندگی را تامین می‌کرد و روزی حلال کسب می‌کرد تا فرزندان خود را با تینتی پاک تربیت و پرورش دهد.

سال ۱۳۵۰ وارد دبستان شد و تحصیلات خود را آغاز کرد و تا مقطع دوم راهنمایی ادامه تحصیل داد. در سال‌های انقلاب همراه با دیگر جوانان و نوجوانان انقلابی در مبارزات انقلابی شرکت کرد و در راه پیروزی قیام بزرگ ملت ایران گام برداشت.

با آغاز جنگ تحمیلی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و ملبس به لباس سبز پاسداری روانه جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد تا در برابر تهاجم رژیم بعث عراق به مرزهای ایران ایستادگی نماید. در عملیات های متعدد شرکت کرد و همراه با دیگر همرزمان خود حماسه ها آفرید. سرانجام پس از ماه‌ها مجاهدت در راه خدا در یکم خرداد ماه سال ۱۳۶۳ در تنگه حاجیان کرمانشاه در حین انجام مأموریت به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست.

پیکر مطهرش را در گلزار شهدای باغ بهشت زادگاهش به خاک سپردند.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

در بخشی از وصیت نامه شهید آمده است: پدر و مادر عزيزم بايد افتخار کنيد که پسر شما در راه خدا شهيد شده و خداوند او را طلبيده. خداوندا تو را به عظمت و مقامت قسم مي دهم مرا يکي از مجاهدان و مبارزان خودت قرار بده و شهادت را نصيبم بگردان. خداوندا به رحمت بي پايانت مرا در راه في سبيل الله شهيد بگردان که چقدر شهيدان در پيشگاه تو بزرگند چقدر اين شهيدان عظمت دارند.

به دوستان و برادرانم وصيت مي کنم که راه شهيدان را ادامه دهند. نکند خداي ناکرده کاري بکنند که خون آنها پايمال و هدر برود اين تنصرا ... ينصرکم و يثبت اقدامکم خدا را ياري کند تا شما را ياري کند.

ما در اين جهان ميهمان خدا هستيم و خداوند مي خواهد ما را امتحان کند و بطور امامت هستيم. چه خوب است جاني که مربوط به خودش است در راه خودش نثار کنيم. مي دانم براي آمدن من ثانيه شماري مي کردند ولي چه کنم خداوند مرا به ميهماني دعوت کرد و من عاشقانه به ملاقات او شتافتم.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده