معنی از خودگذشتگی را فردا شب خواهی فهمید
اصغر پاکروان: یکی از همکاران مشکل مالی داشت و با ناراحتی از حاج آقا طالبیان مبلغی درخواست کرد. منتهی تهیه اش در آن شرایط برایش مقدور نبود. با همت و زحمت زیاد مبلغ را فراهم و به همکارمان داد. از دیدن این خدمت بی ریا و خالصانه زبان به تحسینش باز کردم؛ اما دیدم وسط حرفهایم سرش را تکان میدهد.
گفت: می گویی من ایثارگرم؟! فردا شب بیا به جایی برویم تا ایثارگر واقعی را نشانت بدهم. معنی از خودگذشتگی را فردا شب خواهی فهمید.
شب جمعه بود که به مسجد جامع قصرشیرین رفتیم. پیرمرد موقر و خوش سیمایی را که یک طبق باقلوا کنارش گذاشته و نشسته بود، نشان داد و گفت: این پیرمرد طبق دار را که می بینی، هیچ یار و یاور و مال و منال و اهل و عیال ندارد. تنهاست؛ اما روحی بزرگ دارد. متدین و امین است. توکلش به خدا بی نظیر است. مورد احترام خاص و عام است.
هر روز طبقی باقلوای نسیه از قنادها می گیرد و بعد از فروش، وجه باقلوا را به قناد بر می گرداند و از سودش روزگار می گذراند.
این کار را هر روز تکرار می کند تا شب جمعه تمام اندوخته خودش را باقلوا می خرد به مسجد می آید و با کمال میل تمام باقلوا را بین نمازگزاران و قاریان قرآن تقسیم می کند و فردا باز روز از نو روزی از نو.
دیدی؟ این مرد اسوه است. بدون داشتن دغدغه فردا تمام داراییش را در راه خدا تقسیم می کند و نمی گذارد حرص مال در روحیه بزرگش خدشه ای وارد کند.