خمس یک مرغ و ده تخم مرغ چقدر می شود؟
تابستان ها می رفتیم باغ؛ بزرگ بود و باصفا. همیشه هم مرغ و جوجه داشتیم؛ یک روز محمد نشسته بود و جوجه ها را نگاه می کرد و با آنها حرف میزد.
گفتم: محمد می خواهی یکی از این جوجه ها را بهت بدم که خودت بزرگش کنی؟ با خوشحالی دست هایش را به هم زد و گفت: بله، حتما.
یکی از جوجه ها را گرفتم و دادم دستش و گفتم: ببینم چطوری ازش مواظبت می کنی؟ اگر خوب بهش رسیدگی کنی و به آب و غذایش برسی، بزرگ می شود و برایت تخم می گذارد. تخمهایش هم می شود مال خودت.
چند ماه از آن ماجرا گذشت؛ دورادور میدیدم که محمد به خوبی از جوجه مواظبت می کند.
یک روز پرسید: خمس مال را چه طوری باید داد؟ اصلا به چه کسی باید داد؟
گفتم خودت می گویی مال. تو که مال نداری، تو هنوز بچه ای. گفت: چرا، دارم. خودت یک جوجه بهم دادی. حالا بزرگ شده. شده یک مرغ خوشگل. بعد هم ده تا تخم گذاشته. خب، من باید خمس مالم را بدهم دیگر، این طور نیست؟