جدا شدن سیدحسین از تهران سخت بود, برای اینکه او را از کانون مبارزات مردمی بر علیه حکومت ستمگر شاه جدا می کرد,اما از طرفی حضور در همدان این فرصت را برایش به وجود آورد که با همکاری دوستانش اقدامات خوبی را برای ضربه زدن به پایه های حکومت پهلوی در این شهر انجام دهند.او آخرين سال تحصيل در دوره متوسطه را طي ميکرد که آتش قيام مردم ایران بر علیه حکومت پهلوی به نهايت خود رسيد.
کد خبر: ۳۸۹۹۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۱
در طول مدت حضورش در جبهه ها مسئولیتهایی را پذیرفت که آخرین سمتش فرماندهي گردان 154 حضرت علي اکبر(ع) از تيپ انصارالحسين (ع) بود. سيد حسين سماواتي پس از حضور مؤثر در عمليات و مراحل حساس دفاع مقدس سرانجام در عمليات والفجر 2 در تاريخ 1362/5/4 به درجه شهادت نائل شد.
کد خبر: ۳۸۹۹۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۱
عملیات تنگ کورک بود و عراقی ها به ما پاتک زده بودند. وقتی توپ در آن ارتفاعات بلند به صخره ای اصابت می کرد ، سنگ ها خرد می شدند و به اطراف و سر و سینه بچه ها برخورد می کرد.
کد خبر: ۳۸۹۹۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۱
من يک بسيجي هستم
من نمي دانستم حسين فرمانده است. مي گفتم: حسين تو توي جبهه چکار مي کني؟مي گفت: من يک بسيجي هستم . می گفت : مردم به ما احتياج دارند و اگر ما نرويم، آن وقت ، مي آيند اينجا مي ريزند و همدان را مي گيرند. يک وقت هايي دير مي آمد ، مي گفتم: اصلا نمي خوام بري. مي گفت: مادر چه گفتي به من؟ می گفتم : هيچ ، من دلم براي تو تنگ شده. مي گفت: نه ، هر وقت دلت تنگ شد ، من زود مي آیم و نگویي يک وقت نرو! مي گفتم: نه ، نمي گویم نرو ، آخر من هم مادر هستم و مي خوام تو را ببينم.
کد خبر: ۳۸۹۹۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۱
ن با آگاهي تمام و با رضايت و ميل خود به جبهه آمدم و اين لباس را بر تن پوشيدم و از برادران و خواهران ميخواهم كه راه شهدا كه همان راه انبياء و امام است را طي كنند
کد خبر: ۳۸۹۹۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۱
با آغاز جنگ تحمیلی او در مقدم ترين خطوط جبهه ها حضور یافت وجسم خود را به ورطه بلا انداخت تا زره ای از خاک مقدس ایران به دست دشمنان نیفتد. حسين از آغاز جنگ در جبهه ها حضور داشت .او با اینکه فرمانده بود اما همیشه در پیشا پیش نیروهایش حضور داشت وهرگاه در موقعیت خطرناکی قرار می گرفتند او قبل از همه در معرکه وارد می شد.از فرماندهان فعال وقابل اعتماد سپاه بود.
کد خبر: ۳۸۹۹۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۱
سرانجام بهرام مبارکی در آخرین روزهای جنگ تحمیلی، مجوز حضور خود در عرش الهی را در حالی دریافت نمود که در عملیات مرصاد با سمت فرماندهی گردان 154 به همراه دیگر رزمندگان اسلام, غرب ایران را به جهنمی از آتش و دود برای منافقین ضد مردم و دین خدا مبدل ساخته بود.
کد خبر: ۳۸۹۸۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۸
پس از مدتی به لشکر 32 انصار الحسین (ع) پیوست و در عملیات های مختلف دلاورانه شرکت کرد. مأمن و مأواي عليرضا دهقاني مناطق عملياتي شده و در عملياتهاي متعدد به عنوان فرماندهي شجاع حضور يافت تا آنكه سرانجام، آرزوي ديرينش محقق شد و در چهارم ديماه 1365 در كسوت فرمانده گردان 154 لشکر 32 انصار الحسین (ع) در عمليات كربلاي 4 عارفانه به جوار عرش خدا سفر كرد.
کد خبر: ۳۸۹۰۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۲
معبودا از اينكه بنده حقيرت را از قعر ظلم هاى نفسانى و شهوانى با لطف و كرمت بيرون آورى و به وادى نور و صفا يعنى جبهه که محل تجمع اولياست وارد كردى تو را شكر مى كنم هر چند كه توان شكرگزارى اين همه الطاف نيست. خدايا با وجود اينكه حق بندگى تو را اصلا بجا نياوردم وليكن تو در عوض پاداشی بمن دادى كه شايستگى آن را نداشته و اين از لطف و كرم توست.
کد خبر: ۳۸۹۰۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۲
پس از مدتی به لشکر 32 انصار الحسین (ع) پیوست و در عملیات های مختلف دلاورانه شرکت کرد. مأمن و مأواي عليرضا دهقاني مناطق عملياتي شده و در عملياتهاي متعدد به عنوان فرماندهي شجاع حضور يافت تا آنكه سرانجام، آرزوي ديرينش محقق شد و در چهارم ديماه 1365 در كسوت فرمانده گردان 154 لشکر 32 انصار الحسین (ع) در عمليات كربلاي 4 عارفانه به جوار عرش خدا سفر كرد.
کد خبر: ۳۸۹۰۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۲
ايشان خيلي دوست داشتند که مانند ائمه اطهار (ع) ساده زندگي کنند. زندگي آن بزرگواران را الگو و سرمشق خودشان قرار دهند، اين بود که روي اين مساله تاکيد داشتند و خيلي زندگي ساده داشتند و بي آلايش بودند.
کد خبر: ۳۸۹۰۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۰
سرانجام بهرام مبارکی در آخرین روزهای جنگ تحمیلی، مجوز حضور خود در عرش الهی را در حالی دریافت نمود که در عملیات مرصاد با سمت فرماندهی گردان 154 به همراه دیگر رزمندگان اسلام, غرب ایران را به جهنمی از آتش و دود برای منافقین ضد مردم و دین خدا مبدل ساخته بود.
کد خبر: ۳۸۹۰۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۰
خدايا ديگران رفتند، دوستانم رفتند، چرا مرا گذاشته اي ! مرا گذاشته اي تا امتحانم کني ، خدايا قبل از اين که امتحانم کني صبر و استقامت مرا در گناه و در مقابل دشمنان عطايم کن تا از امتحانت رد نشوم و موفق بيرون بيايم
کد خبر: ۳۸۹۰۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۰
سالهای متمادی جسم مرارت کش خود را آماج بلایای جبههها قرارداد. دفاع مقدس مردم ایران در برابر دنیای ظلم وستم روزهای آخر را طی می کرد و بهرام دلگیر از فراق یاران وقتی فکر می کرد باید فضای عرفانی جبهه را رها کند و به شهر برگرد دلش می گرفت.
کد خبر: ۳۸۹۰۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۰
خیلی گرسنه بودیم . اما نماز شهید حاجیلویی مثل همیشه طول کشید . با صدای بلند گفتم : بابا بیا ناهار بخوریم . مگه نماز جعفر طیار می خوانی؟
کد خبر: ۳۸۸۱۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۳
یک روز شهید حاجیلویی را دیدم که پوتینش پاره شده بود و با همان پوتین های پاره می گشت . به او گفتم : چرا پوتین نو نمی پوشی؟ توی تدارکات گردان هم که هست. تو هم که فرمانده هستی، از تدارکات بگیر و بپوش.
کد خبر: ۳۸۸۱۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۳
شهید حاجیلویی دیگر درنگ را جایز ندانسته و به جبهه اعزام گردید. او ابتدا بهعنوان مسئول دسته انتخاب و سپس بنابر فعالیت و کاردانی به جانشینی گردان 154 ارتقا یافت. سرانجام مرغ شیدای روحش، قفس ماندن را شکست و در شانزدهم مرداد ماه 1362 در جریان عملیات والفجر 2 هدف گلوله خصم قرار گرفت و به مقام بلند شهادت دست یافت.
کد خبر: ۳۸۸۱۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۳
خدایا تو را شكر میكنم كه صراط مستقیم را به آموختی بر من منت نمودی تا در راه تو قدم بردارم اگر چه نتوانستم بر نفسم مسلط شوم. پروردگارا تو را به فجر و عصر و شمس و قمر به لیل و ضحی قسم میدهم كه حقیقت معاد را در دلهای مردم و دولتمردان مابیفكن تا ایثار بیشتری از خودشان نشان دهند.
کد خبر: ۳۸۸۱۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۳
زندگی نامه شهید محمد حاجیلوئی جانشین گردان 154 لشگر انصارالحسین(ع)
بعد از شهادت محمد جنازه آن شهید والا مقام اشتباهاً به بعضی از شهرستان ها ارسال و در نهایت بعد از 24 روز در شهر مشهد جنازه محمد پیدا شد كه خدا خواست جنازه محمد به زیارت امام رضا (ع) برود. بعد از 42 روز در شهر بهار بعد از تشییع با شكوهی در كنار دیگر همرزمانش آرام گرفت.
کد خبر: ۳۸۸۱۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۳
یه آرزو داشت که همیشه به زبون می آورد. می گفت می خوام روز عاشورای امام حسین (ع) عاشورایی بشم. روز عاشورا داشت جعبه های مهمات رو جا به جا می کرد که صدای انفجار بلند شد! وقتی گرد و غبار خوابید دیدم سرش از بدنش جدا شده و به آرزوش رسید.
کد خبر: ۳۸۷۹۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۳۰