
این انقلاب سر آغاز وراثت مستضعفین است
به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «سیدمحمد حسن نژاد» پنجم آبان ۱۳۴۰، در شهرستان بابل به دنیا آمد. پدرش علیرضا و مادرش آسیه نام داشت. در تاریخ دوازدهم مرداد ۱۳۶۷، در منطقه ۵ بر اثر اصابت ترکش به کمر به شهادت رسید. پیکر او در امامزاده عبدالله به خاک سپرده شد.
فرازی از وصیت نامه شهید «سیدمحمد حسن نژاد»:
خدمت مادر گرامى سلام علیکم. امیدوارم که سلام ناقابل فرزند حقیر خود را پذیرا باشى. مادر گرامى و بهتر از جانم! غرض از نوشتن نامه این است که حلالم نمایى تا در آن دنیا آسوده باشم و عاق والدین نشوم و بعد از شهادتم گریه نکنى تا این منافقان کوردل خوشحال شوند.
سلام گرم مرا به برادران گرامى و عزیزم احمد آقا، قاسم آقا، نصرت آقا و رجب آقا مىرسانم و امیدوارم که بعد از شهادتم براى من گریه نکنند و ادامه دهنده راهم باشند. خدمت خواهران گرامى خودم بنین - مهین - فاطمه - زهرا و سودابه سلام مىرسانم و امیدوارم زینب گونه زندگى کنند، چون سیاهى چادرتان کوبنده تر از خون سرخم مىباشد.
خدمت عمو و پسرعموى عزیزم سلام گرم البته به تمام اهل خانواده مىرسانم و امیدوارم این جانب را حلال کنند. خدمت تمام فامیلها و دوستان و آشنایان و کسانىکه نامشان فعلاً در ذهنم نمىباشد سلام مىرسانم و امیدوارم که مرا حلال کنند.
خدمت همسرم سلام عرض مىنمایم. پس از عرض سلام امیدوارم که حالتان خوب باشد و هیچ ناراحتى در وجود مبارکتان نبوده و از تمام بلیات روزگار در امان باشید و در تمام مراحل زندگىات زیر سایه پرچم محمد (ص) پیروز و سربلند باشى. همسرم! چند کلمهاى برایتان مىنویسم، چون وصى من شما مىباشید تا بعد از شهادتم اگر بتوانید به آن جامه عمل بپوشانید. از شما مىخواهم که بعد از شهادتم براى فرزندانم هم پدر و هم مادر باشى و آنها را خوب تربیت نموده و تحویل جامعه بدهى. سلام مرا به دخترم برسان و بگو هیچ ناراحتى نکند، چون پدرش با چشمانى باز در این راه قدم گذاشت.
سلام مرا به پسرم، نور چشمم، مهدى برسان و بگو در آینده دنباله راه من را بگیرد. باز سلام گرم و خالصانهام را به دختر نازنینم برسان و بگو که فرزندانى خوب در آینده تحویل این جامعه بدهند.
سلام بىکرانم را به پسر کوچکم برسان و به او بگو که پدرش را صدامیان شهید کردهاند و بگو که ساکت ننشیند و ادامه دهنده راهم در آینده باشد.
سلام مرا به پدرزن و مادرزن و برادرزنها برسان و به پدر زنم بگو که بعد از شهادتم سرپرست باشد و پدرى برایشان باشد تا هیچ کمبودى احساس نکنند. اگر خواستید مراسمى براى من بگیرید در همان محله، مسجد سیدالشهداء بگیرید. اگر به شهادت رسیدم مرا در قبرستان بربرخیل دفن نمائید.
خدایا! توخودت حافظ راه [انقلاب] باش که این انقلاب برای بشریت عصر ما حیات است که این انقلاب سرآغاز وراثت مستضعفین است که این انقلاب خشم انتقام مسلمین جهان بر علیه هر چه کفر و الحاد و شرک و نفاق است. با این انقلاب و حیات افتخار آمیز و شرافتمندانه به هیچ وجه حاضر نیستم که دیگر ثانیهای از عمرم را مفت از دست بدهم؛ حتی ثانیهای از عمرم. یک ثانیه عمرم با امام زمان (عج) را عین زندگی و هم نشینی با رسول و اولیا ء الله میدانم.
خدایا به من توان خدمت گذاری به این آیهی به این دلیل و معجزهی تو یعنی انقلاب اسلامی ایران بده تا بتوانم گناهانم را با خدمت صادقانه و ایثارگرانه پاک نمایم.
انتهای پیام/