عشق به شهادت و جهاد روانه جبهه اش کرد
به گزارش نوید شاهد همدان، شهید «علی اصغر دوستان» در دهم دی ماه ۱۳۳۹ در خانوادهای زحمتکش، مذهبی و مومن در شهرستان بهار متولد شد. این خانواده که همواره مهر و محبت خاندان نبوت و امامت را در دل داشت با تربیت اسلامی این کودک را پرورش دادند و به همین جهت این طفل را که نخستین فرزند خانواده بود به نام کودک شهید امام حسین (ع) علی اصغر نام نهادند.
شاید از همان روز نخست، شهادت بر پیشانی این کودک نوشته شده بود که همنام شهیدی کوچک، ولی بزرگوار گردیده بود.
شهید علی اصغر دوستان سالهای کودکی راپشت سر نهاد و اینک به سنی رسیده بود که میتوانست خوب و بد، حق و باطل را از هم تشخیص دهد. از همان کودکی علاقه زیادی به مسجد و عبادت داشت و همراه مادربزرگ خود برای اقامه نماز مغرب و عشا به مسجد میرفت و همراه نمازگزاران به رکوع و سجود خالق خود میپرداخت.
شهید علی اصغر دوستان دوران کودکی و طفولیت را گذرانیده و دوران تحصیلش آغاز میشود و دوره ابتدایی را در یکی از دبستانهای بهار تمام میکند او به درس و کتاب و مطالعه علاقه زیادی میورزید خصوصاً در مورد کتب اسلامی که لحظهای از اسلام و ایمان به خدای خویش غافل نبود. در تابستانها که مدرسه تعطیل میشد، همراه پدر زحمتکش و مریض خود به کار کشاورزی مشغول میشد و از این طریق امورات زندگی خود را میگذراند.
دوره ابتدایی را به پایان رساند، او اینک یک نوجوان فعال شده بود و در جلسات قرآن و هیئتهای عزاداری شرکت میکرد. او، چون از خانوادهای مستضعف بود به این فکر میکرد که ترک تحصیل کند و جهت تامین مایحتاج خانواده خویش و کمک به پدر مریض خود از تحصیل دست بردارد و به کاری مشغول شود، ولی پدرش تن به این کار نمیدهد و میخواهد فرزندش ادامه تحصیل دهد و عنصری مفید برای جامعه خود باشد. بااین حال دوره راهنمایی را شروع کرد و با موفقیت به اتمام رساند و وارد دبیرستان شد که سالهای آخر دبیرستان همزمان با آغاز انقلاب اسلامی ایران شد. او که سال آخر دبیرستان را میگذراند برای به ثمر رساندن انقلاب مانند بیشتر جوانان شروع به فعالیبت کرد و در پخش اعلامیههای امام و نوشتن شعار بر سرو روی شهر و راه اندازی تظاهرات نقش مهمی داشت تا اینکه انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی به ثمر رسید.
بعد از پیروزی انقلاب همراه با سایر دوستان و جوانان حزب الله به پاسداری از انقلاب مشغول شد. در پاسگاه پلیس راه همدان، باختران به مدت سه ماه خدمت افتخاری مشغول شد. در این مدت کم و بیش با فنون سپاه و آموزش اسلحه آشنایی پیدا کرد. در سال ۱۳۵۸ در کتابخانه طالقانی بهار که تازه تاسیس شده بود همراه با همکلاسان خود که بیشتر آنها به درجه رفیع شهادت نائل آمده اند از جمله شهیدان جهانی، پیشخورد و ... مشغول فعالیت شده و به تبلیغ اسلام و انقلاب میپرداخت.
در دوران جنگ تحمیلی چندین بار عزم خود را جزم کرد که به جبهه برود، ولی از آنجایی که پدرش بیمار بود و ایشان نان آور خانواده بود مجبور بود که به کار و کشاورزی بپردازد تا اینکه در سال ۱۳۶۰ بعد از شهادت یار و دوست باوفایش شهید جهانی، عزمش را جزم کرد تا به هر نحوی که شده خودش را به جبهه برساند و انتقام یار دیرینه اش را از بعثیان بگیرد.
روح پر شور و شهادت طلب او بر عشق پدر و مادر خویش پیروز شد و در بهمن ماه ۱۳۶۰ به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باختران درآمد و و بعد از فراگیری دوره آموزشی عازم جبهه شد و در بیست و هشتم فروردین ۱۳۶۱ در سردشت به دست از خدا بیخبران دمکرات به آرزوی دیرینه خود رسید و پس از شهادت در گلزار شهدای شهرستان به خاک سپرده شد.