عمرش در مسیر اسلام و انقلاب به پایان رسید
به گزارش نوید شاهد همدان، در دوم فروردین سال ۱۳۴۳ در خانوادهای مذهبی فرزندی متولد شد که نامش را محمدعلی گذاشتند. محمدعلی دوران کودکی را در کنار برادران و خواهرانش سپری کرد تا اینکه در سن پنج سالگی در سانحهای پدرش را از دست داد و از همان کودکی طعم تلخ یتیمی را چشید.
کمی که بزرگتر شد به همراه برادرانش برای امرارمعاش به شغلهای مختلف از جمله قالی بافی روی آورد که به علت هوش و استعداد خدادادی طی یکسال قالی بافی و نقشه خوانی را به خوبی فراگرفت.
پس از رسیدن به هفت سالگی همزمان با کار در کارگاه قالی باقی به مدرسه میرفت و این روال تا سال ۵۷ ادامه داشت که در آن سال توانست مدرک سوم راهنمایی را با موفقیت به پایان برد. این دوران مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی شد و با شروع راهپیماییها به صفوف به هم فشرده مردم انقلابی پیوست و در تظاهرات حضوری فعال داشت.
با کنکاش پیرامون شخصیت حضرت امام خمینی و پرسش از اهل فن و مطالعه با حضور در جلسات مذهبی روزبه روز بر اطلاعات خویش و اصول اعتقادی و جهان بینی الهی میافزود و با نکته سنجی خاصی که خداوند عزوجل به وی ارزانی داشته بود توانست مسیر درست را تشخیص دهد.
از همان اوایل به صورت جدی خط ولایت فقیه را دنبال کرده و به عنوان محافظ در خدمت شهید آیت الله مدنی درآمد و هر نوع خدمتی از دستش برمی آمد در آن بیت معظم انجام داده و از مظهر پرفیض آن استاد گرانقدر بهرههای فراوان برد و از سرچشمه فیض آن عالم بزرگوار تا آنجا که میتوانست سیراب گردید.
حضرت آیت الله مدنی به فرموده امام راحل برای پایان دادن به قضایای آذربایجان از همدان رهسپار تبریز شد. پس از عزیمت آن عالم گرانقدر محمدعلی نوشادی در خدمت امام جمعه موقت همدان یعنی حاج سیدرضا فاضلیان درآمد و ضمن حفاظت و رسیدگی به امور آن بیت محترم، در پی ماموریتی برای یافتن چند جاسوس که بین کردها مخفی شده و به همدان پناهنده شده بودند رهسپار گشت و در بین راه تصادف کرده و دست و پایش به سختی شکست و در بیمارستان بستری شد. بعد از دوبار عمل جراحی بهبود یافت و به خدمتش ادامه داد.
شهید نوشادی بعد از عزیمت امام جمعه همدان به ملایر بااینکه میتوانست با احتساب سنوات خدمتی کارت پایان خدمت سربازی دریافت کند برای خدمت بیشتر خود را به نظام وظیفه معرفی کرد و دفترچه آماده به خدمت دریافت کرد وقتی مورد اعتراض دوستان واقع شد گفت میخواهم در گمنامی کامل به این آب و خاک و اسلام خدمت کنم که بیشتر مورد رضایت خدا واقع شوم.
در دوران سربازی، آموزشی را در پادگان خرم آباد رسته پیاده زمینی گذراند و در لشکر مربوطه در تیراندازی، نظام و فنون عملی و تئوری نفر اول شناخته شده و به عنوان نماینده لشکر نشان سردوشی سربازی و لوح تقدیر دریافت کرد. بعد از دوره آموزشی با انتخاب خودش به ارومیه محور سرو اعزام شد. در یکی از پایگاههای کمین در گمنامی مشغول خدمت مخلصانه گردید و در راه جهاد با ایادی استکبار جهانی در سنگر کمین و ضد کمین که خط مقدم مبارزه با اشرار و ضد انقلاب محسوب میشد حضوری مستمر و دائمی داشت تا اینکه شناسایی شد و در یکی از ماموریتها که بر خصم پیروز شده بود در صدد تعقیب آنها برآمد و همراه چندنفر از همرزمان سوار بر تویوتا شده و به راه میافتند، در اثنای راه به کمین اشرار میرسند و مورد اصابت تیر دشمن زبون قرار میگیرند و در ۲۲ تیر ۱۳۶۴ در محور سرو، کورانه به دیدار معشوق شتافت.