ندای قاصدک درون را شنید
به گزارش نوید شاهد همدان، شهید غلامرضا ستایشی اصل در نهم خردادماه ۱۳۱۷ در روستای قادرخلج از توابع بخش سردرود در خانوادهای مذهبی پای به جهان خاکی نهاد. شعلههای معنویت، اخلاص، محبت، تواضع، مجاهدت و ازخودگذشتگی از بند بند وجودش پرتو افشانی میکرد.
از همان ابتدای برافراشته شدن بیرق نهضت رهایی حضور فعالانه و خستگی ناپذیری در عرصههای مبارزه علیه استبداد و ظلم و بیداد در شعور بیدارگریشان موج میزد. آن گاه که پیشوایان کفر و پیروان ضلالت و گمراهی کمر همت بسته بودند تا نهال نوشکفته انقلاب اسلامی را در زیر گامهای پلید و سرکش خود محو کنند، دستان کهکشانی همیشه سبز روح الله ستارههای درخشنده را در آسمان روشن و پر امید قلبش پذیرا گشت و شهید غلامرضا ستایش اصل با دلی سرشار از ایمان و قلبی لبریز از نور یقین ندای قاصدک درون را شنید و تبر توحید برگرفت تا بر اردوگاه شیطانی سامری بتازد.
همین بس که شهید غلامرضا با شرکت در مجالس و محافل انقلابی، حماسههای خروشان و با عظمتی را به تصویر کشید که از عمق بصیرت و حضور آگاهانه و بی نظیر او در مصاف جبهه اسلام در مقابل جبهه کفر حکایت داشت. آری شهید غلامرضا ستایشی اصل با درک چنین اوضاع دلخراش و دردناکی به یاد رسالت الهی خویش افتاد. رسالتی که عشق به حق و عدالت به دوشش نهاده بود و او را ملزم به قبول این مسئولیت خطیر نموده بود. شهید غلامرضا ستایش اصل دریافته بود که میان ماندن و رفتن حد میانهای یافت نمیشود و به شوق دیدار حضرت دوست باید آخرین نغمههای آشنایی را در میان شنهای روان زمزمه کرد و عزم سفر ساخت.
این شهید قدم در دانشگاه شیدایی جبهه نهاد تا درس مددکاری و قیام الله و محبت و ایثار را با عروج از بستر خاک گلگون آن بجوید چراکه از سینه به خون آغشته سرزمین جبهه تا عرش چندان راهی نیست آن گاه که کمربندی از تاریکی شب دورتا دور اردوگاه را به علامت فرارسیدن سکوت احاطه میکرد، شهید ستایشی دل از میان بچهها میکند و در دل شیار خاکریز سجاده عبودیت را محرم لحظههای دلباختگی خویش میساخت و در دل شب ترانههای مناجات را نجوا میکرد.
سرانجام شهید غلامرضا شاگرد مدرسه خوبیها پس از بذل رشادتهای وصف ناپذیر در تاریخ ۲۴ دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات غرورآفرین کربلای ۵ در منطقه عملیاتی شلمچه عارفانه پر گشود و به دیار معبود پرواز کرد. روحش شاد و راهش پررهرو باد.