دوشنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۰۹
نوید شاهد_ مدیر حج و زیارت استان همدان ضمن بیان خاطراتی از دوران اسارت گفت: حضور مرحوم ابوترابی فرد در اردوگاه‌های عراق به مثابه فرشته‌ای بود که اسرا توانستند به واسطه ایشان زنده بمانند و از طرفی مهارت‌های زیادی در آن دوران بیاموزند.

مرحوم «ابوترابی فرد» فرشته‌ای در اردوگاه‌های اسارت بود

محسن ساغرچی مدیر حج و زیارت استان همدان به عنوان یکی از آزادگان دوران دفاع مقدس که به مدت ۹ سال در زندان‌های عراق در اسارت به سر می‌برد و مدت زیادی را با حجت الاسلام ابوترابی در اسارت بود. وی به مناسبت فرارسیدن سالروز رحلت مرحوم ابوترابی فرد در گفت و گو با نوید شاهد همدان از خاطرات آن دوران تعریف کرد که در ادامه می خوانید.

نوید شاهد: آقای ساغرچی شما از چه سالی وارد جبهه شدید و چگونه به اسارت دشمن بعثی درآمدید؟
ساغرچی: از سال ۱۳۶۰ هنگامی که ۱۵ ساله بودم در بسیج حضور داشتم و در سال ۱۳۶۱ از طریق سپاه به منطقه غرب به جهت آزادسازی قصرشیرین اعزام شدم، در آن زمان بعد از آزادسازی خرمشهر نیروهای عراقی همچنان در خاک ایران بود، در ۱۷ تیرماه همان سال عراق از قصر شیرین عقب نشینی کرد و نیرو‌های ایرانی برای آزادسازی بخشی از جنوب در شرق شلمچه آماده می‌شد که ما در آن منطقه حضور یافته و در ۲۴ تیرماه اسیر شدیم.
نوید شاهد: پس از اسارت شما را به کجا منتقل کردند؟
ساغرچی: پس از اسارت به مدت ۱۰ روز را در بصره گذراندیم و پس از آن ۵ روز را در زندان ابوغریب بغداد بودیم که در نهایت به موصل منتقل شدیم که در ابتدا به موصل ۲ و پس از مدتی به موصل ۱ که اسرای قدیمی جنگ در آنجا نگه داشته می‌شدند منتقل شدیم و تا سال ۱۳۶۴ در آنجا بودیم سپس به موصل ۴ رفتیم و بعد از آتش بس یعنی از سال ۱۳۶۷ دوباره به موصل ۱ منتقل شدیم تا زمانی که به ایران بازگشتیم.
نوید شاهد: از حال و هوای روز‌های اسارت بفرمایید؟
ساغرچی: عراقی‌ها شگردی داشتند که اسرای قدیم و جدید را ادغام نمی‌کردند و این نقطه ضعف بزرگی برای آن‌ها محسوب می‌شد، به طور مثال ما بسیجی‌هایی بودیم که به تازگی به اردوگاه‌های اسارت منتقل شده بودیم و شور و نشاط انقلابی داشتیم و اصلا به حرف عراقی‌ها گوش نمی‌دادیم در حالی که اسرای قدیمی با شرایط و حال و هوای حاکم بر اردوگاه آشناتر بودند و می‌توانستند اوضاع را برای جدیدتر‌ها تشریح کنند، ولی با این حال به شدت از این ادغام ممانعت به عمل می‌آمد، از طرفی اسرایی که با قوانین و مقررات عراقی‌ها مخالفت می‌کردند و نماز جماعت می‌خواندند و دعای کمیل می‌خواندند به شدت مورد شکنجه قرار می‌گرفتند و آن‌ها را به موصل می‌فرستادند و بالای سر اردوگا‌ه ها نوشته بودند "حرس خمینی" "قفس المشاکل" که یعنی این افراد مشکل داران، اسرا هستند و نیرو‌های این اردوگاه‌ها نیز اغلب بعثی و افراد خشنی بودند که شیعیان را آزار و اذیت می‌کردند و در شب‌های قدر یا مناسبت‌های مذهبی آهنگ‌های مبتذل و نامناسب پخش می‌کردند.
نوید شاهد: نقش حجت الاسلام ابوترابی فرد در اردوگاه‌های عراق چگونه بود؟ شما چند دوره با ایشان هم بند بودید؟
ساغرچی: از آنجایی که حاج آقا ابوترابی در دوران انقلاب در زندان‌های ساواک محبوس بودند و قوانین و قاعده‌های زندان را می‌شناختند، به اسرا توصیه می‌کردند در اینجا باید حفظ جان کنید، زیرا شما ذخیره‌های انقلاب هستید و باید زنده بمانید تا بتوانید به کشور برگردید، به طور مثال اقامه نماز جماعت در اردوگاه‌ها ممنوع بود و ما بعد از اقامه نماز به شدت شکنجه می‌شدیم و دوباره برای اقامه بعدی همین روال تکرار می‌شد، ولی حاج آقا ابوترابی ما را به اقامه فرادای نماز ترغیب می‌کردند تا اسرا کمتر آسیب ببینند، یا بعثی ها با گذاشتن محاسن کاملا مخالف بودند و می‌گفتند اینجا یک اردوگاه ارتشی است و شما باید قوانین ارتش عراق را رعایت کنید و روز‌های یکشنبه و چهارشنبه باید محاسن تراشیده می‌شد و کسانی که محاسن کوتاهی داشتند و تمایلی به کوتاهی نداشتند عراقی‌ها با سنگ‌های کف اردوگاه به صورت آن‌ها آسیب زده و شکنجه می‌دادند و مرحوم ابوترابی در این باره می‌فرمود تابع قوانین عراق باشید و محاسن را کوتاه کنید و یا در مسئله تفرقه افکنی بین بسیجی‌ها و ارتشی‌ها ایشان میانه را نگه می‌داشتند و به وحدت تاکید داشتند، در واقع حضور مرحوم ابوترابی به مثابه فرشته‌ای بود که باعث شد بسیاری از اسرا در آن شرایط و موقعیت زنده بمانند و از طرفی مهارت‌های زیادی فرابگیرند به طور مثال قرآن، نهج البلاغه، زبان‌های خارجه توسط خبره‌های این حوزه آموزش داده می‌شد.
نوید شاهد: در اردوگاه ها، اسرا به چه کار‌هایی مشغول بودند؟
ساغرچی: به فرموده مرحوم ابوترابی ما باید به شرایط اسارت خود را وفق می‌دادیم، از این رو هرکسی بنا به توانایی‌های خود مشغول به کار شده بود و در اردوگاه ما کشاورزان با بذر‌هایی که صلیب سرخ در اختیار آن‌ها قرار داد بود کشاورزی می‌کردند، برخی کار‌های نجاری را انجام می‌دادند، افرادی که به زبان‌های خارجی مسلط بودند مانند آقای اوحدی و دکتر علیئی به اسرا زبان انگلیسی یاد می‌دادند.
نوید شاهد_ اگر خاطره‌ای از رحلت امام دارید بفرمایید؟ چگونه از فوت امام (ره) آگاه شدید؟
ساغرچی: در آن زمان ما رادیویی به صورت مخفیانه در اردوگاه داشتیم که مسئول رادیو، به همراه خودکار و کاغذی که آن را به سختی باید فراهم می‌شد به حمام می‌برد و اخبار و اطلاعات ایران را گوش می‌داد و در کاغذ نوشته و سپس بین ۲۰ اردوگاه اطلاعات ردوبدل می‌شد، مدت‌ها خبری مبنی بر اینکه حال امام خوب نیست و برای سلامتی ایشان دعا کنید شنیده می‌شد، اسرا نیز شبانه روز دست به دعا برداشته و دعا و نماز می‌خواندند تا وضعیت امام بهبود یابد، در یکی از روز‌ها عراقی‌ها اعلام کردند که رهبر شما فوت کرده است و در‌های آسایشگاه را باز نکردند که ما برای صرف صبحانه برویم و در آن روز نان و شوربای صبحانه را به آسایشگاه آوردند و از ما خواستند که صبحانه را در آسایشگاه بخوریم، ولی با خبر تلخ رحلت امام، همه زانوی غم در بغل گرفتند و ناراحت و مغموم، تمایلی به صرف صبحانه نداشتند و حس و حال از دست دادن عزیزترین فرد و حتی پدر خود را داشتند که عراقی‌ها در آن حال به ما اجازه عزاداری و خواندن قرآن را دادند، ولی اجازه سینه زنی ندادند.
نوید شاهد: چه زمانی آزاد شدید و به وطن بازگشتید؟
ساغرچی: در سال ۱۳۶۷ که آتش بس اعلام شد ما همه چیز را تمام شده می‌دانستیم و هرلحظه منتظر بازگشت به وطن بودیم، ولی خبری از آزادی نبود، تا روند مذاکرات روال قانونی خود را طی کند ما ناامید و مایوس نبودیم که خبری از آزادی نیست، ولی در دل دائم آیه " أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ" را می‌خواندیم تا اینکه حمله عراق به کویت پیش آمد و با مذاکرات پیش آمده قرار شد تا ما بازگردیم، ولی باور نمی‌کردیم تا روز ۲۹ مردادماه ۱۳۶۹ که قرار شد روزی هزار نفر از اسرا به کشور بازگردند و ما سوار اتوبوس‌ها شدیم و در مرز مهران با اسرای عراقی مبادله شدیم.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده