زخمهای شیمیایی اش را، سردی خاک درمان کرد
دوشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۴۳
نوید شاهد_ سردار رشید اسلام حجت الله جمهور با پیکری خسته از مبارزات و زخمهای شیمیایی به دیدار حق شتافت.
به گزارش نوید شاهد همدان، سردار شهید حجت الله جمهور در اول مردادماه سال ۱۳۳۸ در روستای، ولی آباد از توابع شهرستان اسدآباد در خانوادهای مذهبی و مقید به شئونات دینی به دنیا آمد. در همان دوران کودکی با آموزههای دینی آشنا شد. پدرش اسم او را حجت الله گذاشت تا همچون نام مبارکش در روز محشر گواه و شاهدی پیش خدا باشد.
حجت الله در کودکی با زحمتهای پدرش و در دامان پر مهر مادرش پرورش یافت. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه روستا گذراند. پدرش حاج میرزاحسین از پیر غلامان اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود، به طوری که در ایام محرم مراسمات عزاداری روستا را هدایت میکرد، لذا حجت الله نیز از همان دوران کودکی با عشق به خاندان پیامبر اسلام (ص) رشد کرد.
تحصیلات راهنمایی و متوسطه را در شهرستان کنگاور سپری نمود. در ایام رژیم طاغوت با روحانی که به روستا جهت تبلیغ اسلام و مبانی انقلاب اسلامی آمده بود جناب شیخ "محمد علی محمدی" آشنا شد و از محضرش به درک عمیق مبانی اسلام و انقلاب نائل گشت. افکار شیخ محمد علی محمدی تاثیرات بسیار خوبی بر عقاید مردم روستای، ولی آباد داشت به طوری که حجت الله و برادر دیگرش سردار شهید "حاج قربان" شیفته تفکرات انقلابی و اسلامی وی شدند و از آن به بعد مسیر زندگی آن دو برادر در راه مبانی انقلاب اسلامی قرار گرفت.
رفاقت این دو برادر زبانزد پنج برادر دیگر بود، در راهپیماییهای اول انقلاب قدم به قدم جلو رفت تا اولین جرقههای انقلاب را تجربه کند، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حاج قربان که برادر بزرگتر بود به سپاه رفت و بعد به جبهه و بعد هم در سمت جانشینی فرماندهی سپاه اسدآباد در عملیات ۱۱ شهریور رخت شهادت را قامت کرد و داغش بر دل برادر کوچک ماند. بعد از شهادت برادر، در تابستان سال ۱۳۶۰ سخنرانیهای شهید مطهری را که از رادیو پخش میشد با اشتیاق گوش میداد به خوبی و پا در راه برادر شهیدش گذاشته بود. در آخرین روزهای همان سال به عنوان نیروی بسیجی به جبهه مریوان رفت و طی فرمان سردار جاوید نشان "حاج احمد متوسلیان" جهت پاکسازی به روستاهای اطراف کرستان اعزام شد. در اردیبهشت سال ۱۳۶۱ لباس پاسداری به تن کرد.
در همان آغاز به واسطه مرحوم علی اشرف محمود نیا که از دوستان سردار شهید محمد بروجردی بود به پیشنهاد "شهید بروجردی" به سپاه منطقه هفت کرمانشاه منتقل شد. شهید جمهور به شهید بروجردی ارادت ویژهای داشت.
در سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد که حاصل آن دو فرزند پسر و دختر شد. در عملیاتهای پی در پی شرکت کرد و جراحات بیشماری برداشت و به درجه جانبازی نائل آمد و بعد یکی از نیروهای فعال "محمود کاوه" در لشگر ویژه شهدا شد. با پایان ماموریت در لشگر ویژه، این بار غرب، شمال غرب و کوههای مرصاد زیر قدمهایش بود. در قرارگاه منطقهای غرب (نجف) به سبب شایستگی و لیاقتش مسئولیتهای مختلفی از جمله فرماندهی قرارگاه پشتیبانی، معاون داخلی قرارگاه، عضویت در واحد عقیدتی سیاسی و به عنوان کمک دادیار در شعبه ۲ و ۳ در دادسرای نظامی کرمانشاه را تجربه کرد.
حجت الله در عملیاتهایی گوناکونی شرکت یافت و بارها تا مرز شهادت پیش رفت و در خیلی از همین عملیاتها دچار جراحتهای بیشماری شد. سردار شهید حجت الله جمهور در تاریخ ۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ به روستاهای اطراف اسلام آباد جهت رویارویی احتمالی با ارتش عراق و منافقین اعزام شد. حزب بعث عراق که نقشه و طراحی عملیات مرصاد را در سر میپروراند به جهت تضعیف نیروهای ایرانی ضمن نقض قطعنامه ۵۹۸ آن مناطق را مورد بمباران شیمیایی و خوشهای قرار داد. شهید جمهور نیز در آنجا دچار جراحات بدنی شدید و شیمیایی شد.
به سبب شایستگیهایی که از خود بروز داد و نیاز شدیدی که به امور سیاسی و امنیتی وجود داشت و با توجه به سوابق درخشان در منطقه غرب، به پیشنهاد جناب آقای مقدم که مشاور وزیر و استاندار کردستان بود به عنوان مدیرکل حراست استانداری کردستان منصوب شد.
این سردار شهید دارای بینشی عمیق نسبت به مبانی و تفکرات اسلام و انقلاب بود شاید بتوان به جرأت گفت فراتر از زمان خودش فکر میکرد و گویی آینده را میدید. همچنین ایشان را باید منشا تحولات انقلابی و سیاسی در شهرستان اسدآباد دانست چراکه همواره سعی ایشان برآن بود که جوانان مومن و انقلابی را شناسایی کرده تا بتوان از آنها در امور اجرایی شهر و کشور مورد استفاده قرار داد تا وصیت امام خمینی (ره) روی زمین نماند، زیرا سفارش کرده بودند که (نگذارید که انقلاب به دست نااهلان بیفتد).
سرانجام شهید حجت الله جمهور در تاریخ ۲۰ بهمن ماه ۱۳۶۹ به علت مصدومیتهای شیمیایی شهد شیرین شهادت را سر کشید و به دیدار برادر شهیدش سردار شهید حاجی قربان جمهور و دیگر همرزمان شهیدش پیوست و پیکر پاکش در جوار شهدا آرام گرفت و روح مشتاقش به سمت رضوان الهی پرکشید. این شهید بزرگوار همیشه به تداوم راه انقلاب و آرمانهای امام راحل (ره) تاکید داشتند به شدت از تملق و چاپلوسی بیزار بودند و همیشه و در همه حال طرفدار قشر مستضعف و مظلوم جامعه بود و اگر ظلمی را در حق انسان مستمندی میدید به شدت واکنش نشان میداد و جلوی ناحق میایستاد.
حجت الله در کودکی با زحمتهای پدرش و در دامان پر مهر مادرش پرورش یافت. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه روستا گذراند. پدرش حاج میرزاحسین از پیر غلامان اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود، به طوری که در ایام محرم مراسمات عزاداری روستا را هدایت میکرد، لذا حجت الله نیز از همان دوران کودکی با عشق به خاندان پیامبر اسلام (ص) رشد کرد.
تحصیلات راهنمایی و متوسطه را در شهرستان کنگاور سپری نمود. در ایام رژیم طاغوت با روحانی که به روستا جهت تبلیغ اسلام و مبانی انقلاب اسلامی آمده بود جناب شیخ "محمد علی محمدی" آشنا شد و از محضرش به درک عمیق مبانی اسلام و انقلاب نائل گشت. افکار شیخ محمد علی محمدی تاثیرات بسیار خوبی بر عقاید مردم روستای، ولی آباد داشت به طوری که حجت الله و برادر دیگرش سردار شهید "حاج قربان" شیفته تفکرات انقلابی و اسلامی وی شدند و از آن به بعد مسیر زندگی آن دو برادر در راه مبانی انقلاب اسلامی قرار گرفت.
رفاقت این دو برادر زبانزد پنج برادر دیگر بود، در راهپیماییهای اول انقلاب قدم به قدم جلو رفت تا اولین جرقههای انقلاب را تجربه کند، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حاج قربان که برادر بزرگتر بود به سپاه رفت و بعد به جبهه و بعد هم در سمت جانشینی فرماندهی سپاه اسدآباد در عملیات ۱۱ شهریور رخت شهادت را قامت کرد و داغش بر دل برادر کوچک ماند. بعد از شهادت برادر، در تابستان سال ۱۳۶۰ سخنرانیهای شهید مطهری را که از رادیو پخش میشد با اشتیاق گوش میداد به خوبی و پا در راه برادر شهیدش گذاشته بود. در آخرین روزهای همان سال به عنوان نیروی بسیجی به جبهه مریوان رفت و طی فرمان سردار جاوید نشان "حاج احمد متوسلیان" جهت پاکسازی به روستاهای اطراف کرستان اعزام شد. در اردیبهشت سال ۱۳۶۱ لباس پاسداری به تن کرد.
در همان آغاز به واسطه مرحوم علی اشرف محمود نیا که از دوستان سردار شهید محمد بروجردی بود به پیشنهاد "شهید بروجردی" به سپاه منطقه هفت کرمانشاه منتقل شد. شهید جمهور به شهید بروجردی ارادت ویژهای داشت.
در سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد که حاصل آن دو فرزند پسر و دختر شد. در عملیاتهای پی در پی شرکت کرد و جراحات بیشماری برداشت و به درجه جانبازی نائل آمد و بعد یکی از نیروهای فعال "محمود کاوه" در لشگر ویژه شهدا شد. با پایان ماموریت در لشگر ویژه، این بار غرب، شمال غرب و کوههای مرصاد زیر قدمهایش بود. در قرارگاه منطقهای غرب (نجف) به سبب شایستگی و لیاقتش مسئولیتهای مختلفی از جمله فرماندهی قرارگاه پشتیبانی، معاون داخلی قرارگاه، عضویت در واحد عقیدتی سیاسی و به عنوان کمک دادیار در شعبه ۲ و ۳ در دادسرای نظامی کرمانشاه را تجربه کرد.
حجت الله در عملیاتهایی گوناکونی شرکت یافت و بارها تا مرز شهادت پیش رفت و در خیلی از همین عملیاتها دچار جراحتهای بیشماری شد. سردار شهید حجت الله جمهور در تاریخ ۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ به روستاهای اطراف اسلام آباد جهت رویارویی احتمالی با ارتش عراق و منافقین اعزام شد. حزب بعث عراق که نقشه و طراحی عملیات مرصاد را در سر میپروراند به جهت تضعیف نیروهای ایرانی ضمن نقض قطعنامه ۵۹۸ آن مناطق را مورد بمباران شیمیایی و خوشهای قرار داد. شهید جمهور نیز در آنجا دچار جراحات بدنی شدید و شیمیایی شد.
به سبب شایستگیهایی که از خود بروز داد و نیاز شدیدی که به امور سیاسی و امنیتی وجود داشت و با توجه به سوابق درخشان در منطقه غرب، به پیشنهاد جناب آقای مقدم که مشاور وزیر و استاندار کردستان بود به عنوان مدیرکل حراست استانداری کردستان منصوب شد.
این سردار شهید دارای بینشی عمیق نسبت به مبانی و تفکرات اسلام و انقلاب بود شاید بتوان به جرأت گفت فراتر از زمان خودش فکر میکرد و گویی آینده را میدید. همچنین ایشان را باید منشا تحولات انقلابی و سیاسی در شهرستان اسدآباد دانست چراکه همواره سعی ایشان برآن بود که جوانان مومن و انقلابی را شناسایی کرده تا بتوان از آنها در امور اجرایی شهر و کشور مورد استفاده قرار داد تا وصیت امام خمینی (ره) روی زمین نماند، زیرا سفارش کرده بودند که (نگذارید که انقلاب به دست نااهلان بیفتد).
سرانجام شهید حجت الله جمهور در تاریخ ۲۰ بهمن ماه ۱۳۶۹ به علت مصدومیتهای شیمیایی شهد شیرین شهادت را سر کشید و به دیدار برادر شهیدش سردار شهید حاجی قربان جمهور و دیگر همرزمان شهیدش پیوست و پیکر پاکش در جوار شهدا آرام گرفت و روح مشتاقش به سمت رضوان الهی پرکشید. این شهید بزرگوار همیشه به تداوم راه انقلاب و آرمانهای امام راحل (ره) تاکید داشتند به شدت از تملق و چاپلوسی بیزار بودند و همیشه و در همه حال طرفدار قشر مستضعف و مظلوم جامعه بود و اگر ظلمی را در حق انسان مستمندی میدید به شدت واکنش نشان میداد و جلوی ناحق میایستاد.
نظر شما