وقت دکتر از حیات من بیشتر ارزش دارد
صحبت الله قیاسی-رحمان نادری: مردم توی اتاق شهردار جمع شده بودند و سر و صدا می کردند. هر کسی خواسته ای داشت. ناگهان یک فرد از میان جمع با فریاد گفت: آخر شما با این قیافه ات شهردار هستی؟!
همگی این فرد را سرزنش کردند، اما حاج آقا طالبیان در برابر رفتار و گفتار زشت مرد سکوت کرد و با یک لبخند رفت و نشست پشت میزش و گفت: به خدا قسم! من از روی عقده، عهده دار این کار نشده ام. شما را به خدا قسم میدهم هر کسی می تواند به خاطر خون شهدا بیاید و این مسئولیت را قبول کند و به مردم خدمت کند.
مرد شرمنده شد و سرش را پایین انداخت و بقیه عذرخواهی کردند و گفتند: حاج آقا! ببخشید، خواهش می کنیم به کار خودتان ادامه بدهید.
گردهمایی اعضای حزب جمهوری اسلامی در همدان تشکیل شد. حاج آقا طالبیان هم در آن گردهمایی شرکت کرد. در راه موقع برگشتن ماشین آنها تصادف سختی کرد و ۱۶ نفر کشته شدند و حاج آقا طالبیان هم شدیدا مجروح شد.
دست و ران راستش شکسته بود، روده هایش پاره پاره و فشار خونش روی پنج افت کرد. او را به اتاق عمل می بردند تا روده های اش را عمل کنند و بعد به تهران اعزام شود.
لحظه ای که به هوش آمد، بالای سرش بودم. گفتم: آقای صالح با تهران هماهنگ کرده که شما را به تهران اعزام کنیم؛ البته با هلی کوپتر. قرار است آقای دکتر شیبانی هم بیاید.
صالح استاندار و دکتر شیبانی هم وزیر بهداشت و درمان بود. با آن حال و وضعیت، حرفم را قطع کرد و گفت: نه نه، بگو نیاید، وقت دکتر از حیات من بیشتر ارزش دارد، نه، نه.