عطر وجود مبارک امام زمان(عج) در سنگر پیچیده بود
نامه شهید محمد صادقی نیا به خانواده اش پس از عنایت و توجه حضرت امام زمان (عج) به وی در جبهه های نبرد حق علیه باطل.
حضور محترم پدر و مادر گرامیم پس از تقدیم سلام و عرض ادب امیدوارم همیشه در زندگیتان موفق باشید. به حمد الله حال بنده ام خیلی خوب است. خدمت تک تک افراد خانواده عرض سلام دارم.
مادر گرامی خیلی اسرار کردید من در عروسی برادرم آقا حمید باشم ولیکن من نماندم. خیلی از شما معذرت میخواهم. انشاء الله می بخشید چون عملیاتی در پیش رو بود باید شرکت میکرد.
مادرم نور چشمم. آن روز که از شما خداحافظی کردم به کرمانشاه خانه آقا خیر الله زارعی رفتم و سری به دختر عموم زدم. موقع حرکت به طرف پادگان ابوذر و موقع خداحافظی دختر عموم سه بار به من گفت امام زمان(عج) یار و یاورت باشد.
حدود ساعت 8 شب مورخ 19/1/1360 به پادگان رسیدم و دیدم برادران رزمنده در آنجا هستند و با آنها راه افتادیم به طرف قرار گاه همیشگی مان.
ساعت 10 شب بود که برادران دیگرم مشغول خواندن دعای فرج امام زمان (عج) بودند و برای سلامتی نایب بزرگوارش امام خمینی دعا میکردند. من هم با همان وسایل و تجهیزاتی که یک رزمنده دارد توی یک اتاق سرم را به زمین گذاشتم.
یک ربع طول نکشید که دیدم نوری توی پوتینم را روشن کرد و من هم بند پوتینم را میبستم. صدایی به گوشم رسید و گفت بگذار بند پوتینت را من ببندم. من هم در جواب گفتم خیلی ممنون خودم می بندم. در حالی که خواب نبودم و بیدار بودم بلند شدم نشستم و به طرف دوستانم در اتاق دیگری که دعا میکردند رفتم و قضیه را گفتم.
عجب حالی داشتم. بغض گلویم را گرفته و گریه ام گرفته بود. دوستانم دعا میکردند و فریاد میزدند ای امام زمان بیا. مهدی جان بیا.
بوی خوشی و عطر خوشی فضای اتاق را گرفته بود. یکی گفت این عطر را کی زده است؟ یکی از دوستان فریاد زد این بوی خوش، نشان وجود امام است.
--------------------------------
شهید محمد صادقی نیا هفتم اسفند ماه سال ۱۳۴۰ در شهرستان قروه در استان کردستان به دنیا آمد. پدرش نورعلی نام داشت. سال ۱۳۴۷ وارد دبستان شد و تحصیلات خود را آغاز کرد و تا سال اول مقطع متوسطه در رشته علوم انسانی ادامه تحصیل داد.
از همان کودکی روحیه معنوی و انقلابی داشت و با مطالعه عمیق کتاب های عقیدتی و احکام سعی داشت رفتار و کردارش خدا پسند و نمونه بارز یک شیعه واقعی باشد. مقید به خواندن نماز اول وقت و انجام واجبات و ترک محرمات بود و دیگران را به عمل صالح و اعتقادی تشویق می کرد.
در سالهای انقلاب همراه با دیگر جوانان و نوجوانان انقلابی ایران اسلامی در راه پیروزی قیام بزرگ ملت ایران بر علیه رژیم طاغوت گام برداشت و در این را مجاهدت های بسیار از خود بر جای گذاشت. پس از پیروزی انقلاب به بسیج مستضعفین پیوست و مشغول خدمت به خانواده محرومان و مستضعفان جامعه شد.
در سال های دفاع مقدس به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران پیوست و ملبس به لباس سبز پاسداری روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. در عملیات های متعدد شرکت کرد و همراه با دیگر همرزمان خود حماسه ها آفرید.
سرانجام پس از سالها مجاهدت در راه خدا در هشتم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۰ در منطقه عملیاتی سرپل ذهاب بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست. آرامگاه وی در گلزار شهدای روستای آقبلاق از توابع شهرستان بهار در استان همدان زیارتگاه عاشقان و دلدادگان است.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد