دیدن برنامه کودک در خانه همسایه
امیر و بچه های محله قبل از انقلاب در خانه یکی از همسایه ها که تلویزیون داشتند جمع می شدند که برنامه کودک ببینند خانم همسایه میگفت به محض اینکه تصویر خواننده زن می آمد امیر گوش هایش را می گرفت یا بلند می شد می رفت کوچه.
به بچه ها سفارش میکرد که هر وقت تمام شد به او بگویند که بیاید. عمل به دستورات دینی و پایبندی به اعتقاداتش همه را متحیر ساخته بود. روزی از همسایه ها شنیدم پدر دوستش که برای دیدن کارتون به خانه اش می رفتند گفته چون امیر کارتون دوست دارد می خواهم تلویزیونی بخرم برای خانه امیر.
شنیدن این حرف خیلی برایم سنگین بود به امیر گفتم مادرجان کارتون نگاه کردن این قدرها هم مهم نیست که اینگونه تحقیر شویم مگر ما نیازمندیم.
امیر با آن سن کم درک بالایی داشت و خیلی خوب می فهمید. دیگر هیچ وقت از من نخواست که به منزل همسایه برود. بعد از این موضوع احمد آقا پروژکتور پخش فیلم تهیه کرد و فیلم های راز بقا و کودکان برایشان نمایش میداد. تعدادی از بچه های همسایه هم برای دیدن فیلم به خانه ما میآمدند.
خانم حسینی مادر شهید امیر امیرگان: