خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان از شهید امیر امیرگان
دوشنبه, ۱۸ تير ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۳۱
امیر باید کم کم از خانه دل می کند و به مدرسه می رفت تا تفاوت ها را بیشتر می‌فهمید. راه سالم و ناسالم، فکر خوب یا بد را تشخیص می‌داد. یک روز امیر که از مدرسه برگشت پرسید بابا سیاه چال کجاست گفتم باباجان چه کسی این را به تو گفته. امیر از سر کنجکاوی کودکانه همان سوال درباره حجاب و زن شاه را در محیط کودکستان می پرسد.

امیر باید کم کم از خانه دل می کند و به مدرسه می رفت تا تفاوت ها را بیشتر می‌فهمید. راه سالم و ناسالم، فکر خوب یا بد را تشخیص می‌داد. یک روز امیر که از مدرسه برگشت پرسید بابا سیاه چال کجاست گفتم باباجان چه کسی این را به تو گفته. امیر از سر کنجکاوی کودکانه همان سوال درباره حجاب و زن شاه را در محیط کودکستان می پرسد.

همین پرسش سبب می‌شود که مورد بی مهری و تنبیه مدیر قرار بگیرد. مدیر تهدید آمیز به او می‌گوید شنیده‌ام بزرگتر از خودت حرف میزنی. اگر یک بار دگر بشنوم که از این حرف‌ها زدی جایت در سیاه چال است فهمیدی؟

امیر که با لحن کودکانه سخنان مدیرش را تعریف می‌کرد نگرانی ما را بیش از پیش کرد.

احمد امیرگان: پدر شهید امیر امیرگان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده