وصيتنامه پاسدار شهید نورالله سورى +دستخط شهید
چهارشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۰۷:۳۰
خط سرخ و خونين اسلام و خصوصا تشيع به گواهى شهيدان سراسر تاريخش هميشه در مقابل ظلم و ستم و فساد طاغوتها ايستاده و مبارزه كرده و نداى هيهات من الذله را سر داده و مرگ خونين را بهتر از زندگى ذلت بار دانسته كه اين است ارزش انسانيت . و اين است نقش شهيدان راه خدا كه تاريخ را با خون خود ورقث زده و مزين مى كنند .

بسم الله الرحمن الرحيم

ان الله اشترى من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة

بدرستيكه خداوند از مومنين جانها و مالهايشان را به بهاى بهشت مى خرد ... سوره توبه آيه 111

بايد كه زخون سرخ ، رخ رنگ كنيم

تا عرصه بر دشمنان دين تنگ كنيم

بايد چو حسين (ع) رهبر عاشورا

با خيل يزيدى مسلكان جنگ كنيم

با سلام خدمت فرمانده كل قوا حضرت بقية الله العظم روحى له الفدا و آرزوى سلامتى و طول عمر براى نايب بر حقش رهبر انقلابمان حضرت آيت الله حاج سيد روح الله الموسوى الخمينى دامت بركاته و با درود بر رزمندگان اسلام و آن رزمنده كه هنگام شهادت خونينش رويش را بسوى كربلا مى كند و ندا در مى دهد . السلام عليك يا ابا عبدالله

و با آرزوى پيروزى نهايى براى امت شهيد پرورمان و جميع مسلمانان. اين حقير نور الله سورى فرزند بختيار به اذن الله چند جمله اى بعنوان وصيت از خود باقى مى گذارم اميد است كه رضاى الله واداى دين ابى عبدالله و عبرت خلق الله باشد ان شاءالله .

و اما بعد- خدايا در ماندگى و بيچارگى و ناتوانى و گناهان و خطاهايم دهانم را قفل نموده و لبانم را از كلام فرو مى بندد ولى بزرگى و عظمت و توانايى و رحمت و فضل و بخشش و اميد به رحمانيت و عفو تو دهان و لبانم را مى گشايد و لسانم ندا در مى دهد كه خدايا اگر لايق نيستم شكر تو گويم ولى تو لايق شكرى خدايا اگر حقيرم و ضعيفم ولى تو صاحب جلال و كرمى خدايا اگر من روسياه و گناه كارم ولى تو بخشنده و ستار العيوبى خدايا اگر من جاهل و ناتوانم ولى تو عالم و توانايى خدايا اگر نيازمندم و فانى تو بى نيازى و باقى خدايا اگر محدودم تو بيحدى خدايا اگر برايت بنده خوبى نبودم تو برايم خداى مهربانى بودى خدايا با شرمسارى بدرگاهت آمده ام توبه ام را قبول فرمايى . پاكم نمايى خدايا پس از شناخت و توحيدت دلم بغير تو آرام نمى گيرد و دورى تو را نمى پذيرد .

خدايا لطف و كرمت مرا در اين زمان و مكان قرار داد تا از نور هدايت جمال رهبر عزيز از جانم امام خمينى كه درود و سلام تو بر او باد بهره جويم و راهم را پيدا كنم.

خدايا دل ناقابل من را روشن كردى و از انحراف مرا باز داشتى و كمكم كردى كه تو را باز شناسم و اگر در اين راه سست بودم ولى دستم را گرفتى و عاشق خود كردى .

عاشق كرمت عاشق صفايت عاشق وفايت عاشق عفو و رحمتت و دگر نتوانم كه باز گردم .

خدايا بسويت مى آيم چون طاقت دوريت را بعد از ايمان به توحيدت ندارم مى آيم تا هر چه دارم از اين جان ناقابل و از اين قطرات خون بى قابل كه آنها را هم خودت بمن بخشيده اى در راه خودت به رهبرم هديه كنم تا شايد اين كار جبران گذشته و گناهان كبيره و صغيره ام باشد اگر تو خواهى .

خدايا تو چه مهربانى كه به ازاى جان و مال بنده گانت كه خودت داده اى پاداش مى دهى .

بارالها عاجزانه از تو مى خواهم اگر اراده ات بر اين قرار گرفت كه در راهت كشته شوم آنچنان باشد كه لياقت پاسدارى آقا امام زمان (عج) و دين جدش امام حسين (ع) سرور شهدا را پيدا كنم چون من خجالت مى كشم كه در روز محشر پيامبر اسلام (ص) با دندان شكسته و بدن مجروح و حضرت على (ع) با فرق شكافته و حضرت فاطمه (س) با پهلوى شكسته و حضرت امام حسن (ع) با جگرپاره پاره شده و حضرت امام حسين (ع ) با سر بريده و حضرت ابوالفضل (ع) با دستهاى قلم شده و ... تمامى شهدا با بدنهاى پاره پاره و خون آلود حاضر شوند و محشور بشنود و آن وقت من بعنوان پاسدار انقلاب اسلامى معرفى بشوم و تنم سالم باشد .

و اما سخنى با بازماندگان خود و همراهان و همكيشان و هم دردان و تمامى مستضعفين جهان دارم و آن اينكه : بدانيد و آگاه باشيد من اين راه را بطور آزاد و كاملا مختار و با شناخت و تفكر انتخاب كردم چون برايم ثابت شده و باور شده كه شهيدان نمى ميرند و زنده و جاويدند به مصداق اين آيه كه مى فرمايد و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون .

مپنداريد كسانى كه در راه خدا كشته مى شوند مرده اند بلكه زنده اند و پيش خداى خود روزى مى خورند قرآن كريم.

آرى شهادت رستگارى و حيات ابدى است براى خود شهيد . شهادت تزريق خون است بر پيكر اجتماع ، اگر اجتماعى بخواهد زنده و سالم باشد و حركت فى سبيل الله داشته باشد بايد بهاى آن را هم بپردازد ، چنين جامعه اى مسلما و يقينا باب طبع و ميل ابر جنايتكار ان و مردم سود جو و دنياپرست نمى باشد و لذا از همه سو و بهر قيمتى كه شده بوسيله دشمنان خدا و رسول مورد اذيت و آزار قرار خواهد گرفت چرا كه نابودى خودشان را در پيشرفت دين خدا و بر قرارى حكومت عدل الهى مى دانند .

خط سرخ و خونين اسلام و خصوصا تشيع به گواهى شهيدان سراسر تاريخش هميشه در مقابل ظلم و ستم و فساد طاغوتها ايستاده و مبارزه كرده و نداى هيهات من الذله را سر داده و مرگ خونين را بهتر از زندگى ذلت بار دانسته كه اين است ارزش انسانيت . و اين است نقش شهيدان راه خدا كه تاريخ را با خون خود ورقث زده و مزين مى كنند . شهيد اين راه را انتخاب مى كند تا به اين حركت الهى سرعت بيشترى بدهد تا هر چه زودتر ظلم و ستم از روى زمين ريشه كن شود و تمامى ظالمين و ستمگران روى زمين با عنايت خدا و بوسيله حكومت اسلامى محو و نابود بشوند و در نتيجه بيچارگان و مستضعفين مظلوم از زير بار ظلم بيرون بيايند و آزاد زندگى كنند . شهيد حركتش را براى قرب به خداى متعال و براى به اهتزاز در آوردن پرچم توحيد بر تمامى اقصى نقاط جهان شروع مى كند و با خون خودش اين موضوع را گواهى و امضاء مى كند اين منطق شهيدان اسلام است كه سعادت ابدى فردى و اجتماعى بشر تنها در زير سايه احكام الهى ميسر است و در اين راه ما بايد اطاعت كنيم تا خدا عنايت فرمايد .

آرى همانطور كه گفتم من اين راه و منطق را آزادانه انتخاب كردم و گواهى مى دهم كه خدا يكى است و حضرت محمد (ص) خاتم پيامبران و رسول و فرستاده خداى متعال است و شهادت مى دهم كه حضرت على گ(ع) و يازده فرزندش امامان معصوم و هاديان بشر و جانشينان پيامبر (ص) ميباشند كه آخرين آنها حضرت مهدى (عج) در پس پرده غيبت بسر مى برد . گواهى مى دهم كه آخرت و حساب و كتاب حق است و همه كس جز او پاداش اعمال خود را دريافت خواهد كرد .

شهيدان منطق و فلسفه شان را از بزرگ آموزگار شهادت حسين ابن على (ع) آموخته اند . اما اى عزيزان خانواده ام توصيه مى كنم به شما كه مسئوليت خودتان را كه رساندن پيام خون شهيدان مى باشد به خوبى ادا كنيد تا خدا از شما راضى و خشنود باشد .

نمى گويم كه گريه نكنيد و يا مجلس ختم نگيريد اشكالى ندارد ولى از خودتان ضعف نشان ندهيد و شيون و زارى نكنيد كه دشمنان از ديدن اين همه ضعف خوشحالى مى كنند و من به اين راضى نيستم اگر خواستيد گريه كنيد بياد ابا عبد الله الحسين (ع) گريه كنيد بياد مظلوميت آن امام غريب گريه كنيد كه ثواب بسيار دارد چرا كه اگر سربازى از خانواده شما اكنون براى دفاع از دين و مذهب اسلام شهيد مى شود و جانش را به خدا تقديم مى دارد ولى در عوض مى بينيم كه اين مردم و امت شهيد پرور و همسايه ها و آشنايان مى آيند و به شما دلدلرى مى دهند و تسليت و تبريك مى گويند و زير جنازه شهيد شما را مى گيرند . و با عظمت و افتخار او را دفن مى كنند و در جامعه از شما تجليل مى كنند و با احترام با شما برخورد مى كنند اما جان من فداى آن امام مظلومى كه در سرزمين كربلا وقتى كه همه يارانش مظلومانه شهيد شدند فرياد بر مى آورد هل من ناصر ينصرنى اما كسى نبود جوابش را بدهد و وقتى كه خيمه هاى اهل بيت را وحشيانه آتش زدند و آنها را به اسارت در آوردند نه تنها احترامى براى آنها قايل نشدند و نه تنها به آنها تسليت و تبريك نگفتند بلكه با ضرب شلاق و تازيانه آنها را از روى جنازه هاى شهيدان كربلا بلند كردند .

آرى مصطفى، مرتضى و مجتبى عزيزانم اگر پدر از پيش شما بسوى خدا رفته ولى شما را امام امت اين رهبر بزرگوار دست نوازش مى كشد و حكم پدرى بزرگوار براى شما و براى تمامى يتيمان را دارد و نسبت بشما لطف و مهربانى مى كند اما دل تاريخ انسانيت بسوزد براى دختر امام حسين (ع) كه پس از شهادت پدرش نتنها كسى نبود دست نوازش بر سرش بكشد بلكه سيلى بصورت كودكانه اش زدند و او را بزور از روى جنازه بى سر پدر شهيدش جدا كردند . لذا بر شما مبارك باد كه از خانواده شما براى بر قرارى اسلام در خون خودش غلتيد و بر شما نويد ؟؟؟ پيروزى نزديك است .

ناراحت نباشيد عزمتان را جزم كنيد و قلبهايتان را جايگاه خدا سازيد سرهايتان را به خدا عاريه بدهيد و بر دشمنان خدا و رسول خدا بخروشيد كه دير نيست روز نابودى آنها و پيروزى شما و ظهور آقا امام زمان (عج) .

امام و رهبر انقلاب امام خمينى را همچون قلبهايتان نگهدارى و يارى كنيد حمايتتان را از روحانيت در خط امام و دولت و حكومت اسلامى را كه هم اكنون از اطراف و اكناف مورد هجوم بيگانگان و ضد انقلابيون و دشمنان خدا قرار گرفته از همه لحاظ زياد كنيد و در حل مشكلات سهيم باشيد و دين خدا را يارى كنيد تا خدا هم شما را يارى نمايد . ان تنصر الله ينصركم و يثبت اقدامكم .

مادر مهربانم خواهران عزيزم من شما را زياد اذيت كردم و متقابلا شما به من مهربانى كرديد و خيلى زحمت برايم كشيديد لذا از شما مى خواهم كه برايم دعا كنيد سعى كنيد فرزندان را تربيت اسلامى كنيد تا پشتيبان حكومت اسلامى باشند .

و اما همسر مهربانم فاطمه در طول زندگى مشتركمان سنگينى بار زندگى بر دوش تو بود و تو هميشه با خوش رويى و مهربانى همه آن مشكلات را متحمل مى شدى و هيچ موقع هم خم به ابرو نياوردى نمى دانم كه چطور از تو حلاليت بطلبم ولى با شناختى كه از تو دارم مى دانم كه خيلى زود مرا حلال مى كنى و مرا مى بخشى .

فاطمه خانم مى دانم كه زحمتهاى تو بيشتر شده و در اين راه كاملا بشما فشار مى آيد و تو به خاطر خدا تحمل مى كنى اميدوارم كه خداوند شما را عاقبت بخير كند و با حضرت فاطمه (س) محشورت نمايد ان شاءالله فاطمه بچه ها امانت هاى الهى هستند مصطفى و مرتضى و مجتبى را بعد از خدا بتو مى سپارم در راه تربيت آنها تمام مشقتها و زحمتها را به خاطر خدا همچون گذشته با خشرويى تحمل نما و صبر پيشه كن كه خداوند با صابرين است .

آنها را با واقعيتها ى اسلام آشنا كن تا وقتى بزرگ شدند اسلحه ام را بردارند و راهم را ادامه بدهند زينب وار آنها را تربيت حسينى كن .

و در اين راه از رهنمودهاى امام خمينى و روحانيت در خط امام و برادران خط امامى استفاده كن . و اما برادر بزرگوار مشهدى دانيال سورى نمى دانم با چه زبانى با شما صحبت كنم چرا كه شما براى من هم برادر بزرگتر بوده اى و هم پدر و زحمت بزرگ كردن من بعهده شما بوده و شما بر گردن من خيلى حق داريد كه اميدوارم خدا حلال نمايد و شما هم الطاف خود را نسبت به من كامل كنيد و مرا حلال نماييد .

خدمت همه برادران هم درس دانشگاهى خود مخصوصا اساتيد متعهد بزرگوار و كاركنان دلسوز دانشگاه علم و صنعت بويژه كسانى كه حقى گردن اين حقير دارند سلام رسانده و طلب حلاليت از آنها دارم اميدوارم خداى بزرگ بشما در جهت استقلال واقعى مملكت تحت لواى اسلام عزيز توفيق روز افزون عطا فرمايد .

خدايا تو شاهدى .....

نور الله سورى

24اسفند 1364

خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار


------------------

شهید نور الله سوری یکم دیماه سال 1337 در خانواده ای متدین و کشاورز در روستای "وهنان" در شهرستان نهاوند از توابع استان همدان دیده به جهان گشود. در یک سال اول زندگی درد یتیمی را به جان خرید و پدرش "بختیار" دار فانی را وداع گفت و مسئولیت دو خواهر و برادر را به دوش کشید. در همان اوایل کودکی به علت تنگدستی نبود کار به تهران مهاجرت کردند.

سال 1344 وارد دبستان شد و مراحل تحصیل را با موفقیت پشت سر گذاشت. بعد از اتمام دوره ی دبیرستان در کنکور شرکت کرد و در رشته ی انرژی اتمی قبول شد. این اتفاق مصادف شد با انقلاب اسلامی و منحل شدن این رشته در ایران. تشکیل خانواده داد و صاحب 3 فرزند شد که از وی به یادگار مانده است.

پس از پیروزی انقلاب، در سال 1360 به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و در این ارگان تازه تاسیس مشغول خدمت شد. در سال 1364 بعد از قبولی در دانشگاه امام حسین که متعلق به سپاه بود در دانشگاه علم و صنعت ادامه تحصیل داد.

مسئول تیم اطلاعت عملیات تیپ حضرت علی اصغر را به عهده داشت که یکی از سخت ترین محورهای عملیات آزادسازی فکه را به عهده گرفته بود. در همان عملیات مصادف با روز دوازدهم اردیبهشت ماه سال 1365 ابتدا به دستش گلوله خورد که آن را بسته و به کار ادامه می دهد سپس به پایش گلوله می خورد باز هم به کارش ادامه می دهد.

سپس خمپاره ی به رانهایش اصابت می کند و هر دوپایش را از کار می اندازد. در برابر اصرار دوستان راضی به برگشت نمی شود و در گوشه ای می نشیند.

دوستانش می گویند وقتی ما رفتیم با دوربین دیدم که عراقی ها بالای سرش ایستادند و از او سوال می کنند او هم توجهی نمی کند تا اینکه تیر خلاصی به ایشان می زنند.

مزار 1365 وي در بهشت زهراي شهرستان تهران واقع است.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده