محمود شهبازی بی سیم زد که تنگه کورک دست ماست، ولی باور نمی کردند
عملیات جدی سپاه همدان که بعد از شکست در ارتفاعات قلاویز انجام شد، درگیری آنها با نیروهای بعثی در جهت مشغول شدن آنها و فراهم شدن امکان شکستن محاصره چند هزار نفر از نیروهای ایرانی بود که در حصار مزدوران بعثی گیر افتاده بودند که از این عملیات به عنوان حماسه تنگ کورک یاد میکنند.
ساعت 4:45 صبح روز شنبه 28 آذر1360، عملیات با ابلاغ رمز مقدس یا مهدی(عج) ادرکنی شروع شد و ما حرکت خودمان را به سمت تیغههای سهگانه تنگ کورک آغاز کردیم. چون اذان صبح مقارن بود با لحظهی حرکت نیروها، دیگر مجالی برای اقامه نماز در آنجا را نداشتیم. این شد که دستور دادیم بچهها حین حرکت به سمت مواضع دشمن، نمازشان را هم در راه رفتن بخوانند.
مسیر حرکت به را بُز رو معروف بود و در لبهی پرتگاهی قرار داشت که اگر کسی آنجا به پایین نگاه میکرد، چشمهایش سیاهی میرفتند و هول میکرد. بچهها را به ستون از سینهکش و شیب تند ارتفاعات بالا کشیدیم. نرسیده به خط الراس نظامی، تیمهای هر گروه از همدیگر جدا شدند و به سمت پشت مواضع دشمن حرکت کردند. آنجا بچهها برای هم با دست، قلاب میگرفتند و بالا میرفتند.
با رسیدن بچهها به تیغه اول، درگیری ما با دشمن شروع شد. برای پاکسازی سنگرها، عدهای به سمت چپ، گروهی به راست و بخش دیگر نیروها، به جلو شلیک میکردند. به اولین سنگر دشمن که رسیدیم، متوجه شدیم در اکثر سنگرهای اجتماعی خوابیدهاند و با شروع درگیری، وحشتزده از خواب پریده و سراسیمه به هر سمت شلیک میکنند. تیم پیشتاز ما به سرپرستی علیرضا ترکمان، موفق شد تیغه اول را تصرف کند.
هنوز هوا روشن نشده بود که تیغههای دوم و سوم هم که حدود 70 متر از هم فاصله داشتند، به تصرف بچهها درآمد. از همان گرگ و میش سحر که خبر سقوط مواضع یگان کماندویی به عقبهی بعثیها رسید، آتش سنگین توپخانه و تانکهای دشمن روی تیغههای سهگانه به صورت شدید اجرا میشد. سه سنگر دوشکا هم از آن سمت تنگ کورک، یک روند روی بچههای ما اجرای آتش میکردند. در مجموع آن 3 تیغه، ظرف 30 دقیقه به تصرف بچهها در آمد.
هوا که روشن شد، ما خبر تصرف ارتفاعات را به محمود شهبازی دادیم. او هم با بیسیم به ردههای بالاتر خبر فتح تنگ کورک را اعلام کرد، اما... از آن طرف خط به او گفتند: اشتباه میکنید، امکان ندارد بچههای شما به تنگ کورک رسیده باشند؛ این غیرممکن است.
سرانجام وقتی که هوا کاملا روشن شد، با اصرار شدید محمود شهبازی، یک فروند هلیکوپتر هوانیروز را برای بررسی هوایی وضعیت منطقه، به آنجا فرستادند. بعد از آن بود که تازه به مسئولین حاضر در قرارگاه ثابت شد که ما داشتیم راست میگفتیم.
لذا بلافاصله برای مقابله با آتش تانکهای عراقی، به گردان تانک مستقر در آمادگاه 1، دستور دادند با اجرای آتش، به ما کمک کنند تانکهای خودی هم با همت مردانه خدمه شجاعشان، شروع کردند به شلیک بیامان به سمت تانکهای دشمن. یادم هست به قدری مستمر اجرای آتش کرده بودند که حتی لوله یکی از آنها ترکید! چون بعداً که به عقب برگشتیم، خودم آن تانک را دیدم...