خدايا تو را در حالى صدا مى زنم که جز تو فريادرسى ندارم
بسم الله الرحمن الرحيم
ان الدنيا سجن المومن و الجنة الكافر .
خدايا تو خود فرمودى كه دنيا را براى مومن جهنم و براى كافران بهشت قرار دادى.
خدايا اكنون كه دارم صحبت هایى را از خود براى دنيا باقى مى گذارم تو خود بر اين وصيت نامه ناظر باش كه نكند قلمم به جاى زبانم خطا رود و كلمه اى كه مستحق درگاهت نيست به زبان آورد.
خدايا تو در اين لحظه شاهد باش كه ما در اين زمان از جنگ براى پيروزى دين تو به حكم امام عزيز هجرت بسوى مرگ كرديم و راهى را مى رويم كه نه تسليم است و نه ترك مبارزه و از مرگ هم نمى هراسيم و عاشقانه خواهان آنيم.
بار الها فرستاده تو محمد (ص) فرمود هنگامى كه آخر زمان مى رسد شهادت، خوبان امت مرا گلچين مى كند. خدايا من كه خوب نيستم ولى به حق خوبانت مرا نيز جز آنان محسوب نما.
خدايا در حقيقت تنها كسى كه موجب شهادت حسين شد حر بود و تنها كسى كه يار او شد و او را يارى كرد باز حر بود پس اين تو بودى كه در حال حر تحولى ايجاد كردى پس بيا و در حال من مقصر نيز تحولى ايجاد كن تا حر شوم و مثل او به شهادت رسم .
خدايا در حالى دارم كلمات را بر ورق جارى مى سازم كه اشك در چشمانم حلقه زده و ديگر هيچ كس و هيچ چيز را جز تو نمى بينم.
خدايا تو را در حالى صدا مى زنم كه صدايم به هيچ كجا جز تو نمى رسد و جز تو فرياد رسى ندارم پس اى مقهور و منظور دست اين بنده گناهكارت را بگير و او را ببخش و بيامرز.
خدايا زبان قاصر است كه بتوانم در برابر اين همه گناه از تو عذرخواهى كنم و كلمه اى را براى آمرزش تو بر زبان آورم.
خدايا تو خود خوب مى دانى كه در راه به پيروزى رساندن انقلاب اسلامى كه آن نيز گوشه اى از انقلاب حسين (ع) بود تمام تلاش خود را كردم و لحظه اى را براى دفاع از ناموس و حيثيت انقلاب آرام نداشتم.
خدايا عزم بر رزم كرديم براى كسانى كه به نحوى قصد نابودى دين تو را كردند. خدايا در پايان از تو مى خواهم كه بعد از من به خانواده ام مخصوصا مادرم صبرى عنايت كن تا بتواند همانند حضرت زينب در مقابل اين همه مشكلات استوار بماند.
از پدر و مادر عزيزم طلب عفو و بخشش دارم و اميدوارم كه آنان اين فرزند حقير را حلال نمايند. از برادران عزيزم مى خواهم كه بعد از من مسئوليت آنان دشوار تر مى شود در خدمت خانواده باشند و انقلاب را يارى نمايند و در پيشرفت اهداف انقلاب نيز كوشش كنند و از خواهران عزيزم مى خواهم كه مرا حلال كنند و تقوا و پرهيزگارى را پيشه كنند و در پايان از تمامى اقوام و خويشاوندان نيز طلب حلاليت دارم و التماس دعا دارم .
------------------
علی احمد قیطاسی اول اردیبهشت سال 1344 در شهرستان سقز از توابع استان کردستان به دنیا آمد. پدرش آقا ستار نظامی بود و برای ادامه خدمت به همدان منتقل شد و همین امر باعث شد تا علی احمد در بین کودکان و نوجوانان انقلابی همدان پرورش یابد.
سال 1351 وارد دبستان شد و تحصیلات خود را تا سال سوم مقطع متوسطه در رشته علوم انسانی ادامه داد. در سال های انقلاب با وجود سن و سال کم، در مبارزات انقلابی شرکت کرد و همراه با دیگر جوانان و نوجوانان دین خود را به انقلاب شکوهمند ایران اسلامی ادا کرد.
پس از انقلاب وارد نیروی ژاندارمری شد و به سرعت لیاقت و شایستگی خود را آشکار ساخت تا جائیکه به عنوان رئیس شناسایی اطلاعات تیپ انصار ژاندارمری وقت منصوب شد.
با آغاز جنگ تحمیلی روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد تا از کیان ایران اسلامی دفاع کند. پس از شرکت در عملیات های مختلف، در جریان شناسایی یکی از محورهای عملیاتی به همراه معاون خود سلیمان اکبری و نیروهای تحت امر برای عملیات شناسایی وارد منطقه زبیدات عراق می شوند اما در دام کمین نیروهای دشمن می افتند.
علی احمد و سلیمان نیروهای خود را از محرکه نجات می دهند اما خود اسیر نیروهای بعثی عراقی شده و به پادگان العماره منتقل می شوند.
بنا بر گزارش عینی سایر اسرا، علی احمد تا سال 1369 در پادگان العماره اسیر بود تا اینکه با آغاز مبادله اسرای ایرانی و عراقی مقدمات بازگشت وی نیز به وطن فراهم می شود اما به علت اعتراض او به مسوولان پادگان به دلیل جلوگیری از آزادی 8 نفر از اسرای ایرانی از خروج وی جلوگیری می شود.
این درگیری با مشارکت سلیمان منجر به کشته شدن یکی از افسران عراقی می شود که در نهایت هر دو نفر در دادگاه نظامی محکوم به مرگ با جوخه اعدام می گردند.
از زمان پایان جنگ تا 27 سال بعد خبر یا نشانه ای از این دو همرزم مجاهد به دست نمی آید تا اینکه با پیگیری مسئولان کشور و تلاش همرزمان شهید و شاهدان عینی، اردوگاه العماره عراق مورد تفحص قرار گرفته و پس از 27 سال پیکر شهیدان علی احمد قیطاسی و سلیمان اکبری در کنار هم در حالی که هنوز لباس های ایشان سالم است به دست می آیند.
در کنار پیکر مطهر این دو شهید یک بطری پلاستیکی حاوی برگه ای دست نویس با ذکر مشخصات هر دو شهید کشف می شود و این در حالی است که هنوز آثار کم رنگی از اسم شهید علی احمد قیطاسی بر روی پیراهن وی نمایان است.
پیکر مطهر این شهید بزرگوار در آذر ماه سال 1393 بر روی دستان مردم شهید پرور نهاوند در گلزار شهدای این شهرستان به خاک سپرده شد.