آلبوم تصاویر: سردار شهید مرادقلی کوروند معاون طرح و عملیات لشكر 43 امام علی (ع)
مرادقلی كوروند، دهم فروردین ماه سال 1342 در روستای خرمرود تویسركان به دنیا آمد و دومین فرزند خانواده بود. پدرش از طریق كشاورزی نیاز خانواده را برطرف می کرد و از سطح مالی متوسطی برخوردار بودند.
دوره ابتدایی خود را در سال های 1347 تا 1351 در تنها مدرسه روستا گذراند و برای تحصیلات راهنمایی به شهرستان اسدآباد رفت و ادامه تحصیل داد. پس از اتمام دوره راهنمایی در روستای كهنوش، در سال 1354 در دبیرستان پسرانه ملایر ثبت نام کرد و تا سوم دبیرستان به تحصیل ادامه داد.
به گفته پدرش: مرادقلی یك لقمه نان حرام از گلویش پایین نمی رفت. یك روز یكی از برادرهایش در كوچه مبلغی پول خرد پیدا كرده بود، مرادقلی گفت : برو بگذار سرجایش وگرنه آتش می گیری، آن پول حرام است.
با شروع انقلاب در تظاهرات و راهپیمایی ها شركت می كرد و حضوری فعال داشت.
به گفته همسرش: در تمام مراسم های مذهبی و انقلابی و نمازها اعم از جمعه و جماعت حضوری بسیار فعال داشت، زیرا به گفته امام خمینی نماز جمعه را حج مساكین می دانست و هیچ گاه نمازش ترك نمی شد.
به گفته پدرش، همیشه توصیه می كرد پیرو خط امام و روحانیت باشید و هر جا روحانی دیدید پیشانی او را ببوسید.
با تقوی زندگی كنید، به فكر مرگ و عاقبت خود نیز باشید.
با پیروزی انقلاب و تشكیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شهر اسدآباد وارد سپاه شد. از ابتدای ورودش به سپاه یك دست لباس كهنه بسیجی به تن داشت و اصلاً لباس سپاهی نپوشید. هر وقت از او می پرسیدند كه شما چه كاره هستید؟ می گفت : من نوكر بسیجی ها هستم.
در سال 1360 با خانم مرضیه صادقی ازدواج کرد که حاصل زندگی مشترک 5 ساله آنها یك دختر به نام سمیه و یك پسر به نام سجاد است.
به گفته خانم مرضیه صادقی، همسر شهید، مرادقلی بسیار رئوف و مهربان بود و نسبت به مسایل دنیوی و مادیات هیچ گونه آرزویی نداشت و بزرگترین آرزویش رسیدن به لقاءالله بود. بر خواندن نماز اول وقت تاكید بسیار داشت و همچنین كمك به فقرا و ضعیفان را توصیه می نمود.
بیشتر قرآن، نهج البلاغه و كتاب های شهید مطهری را مطالعه می كرد و نسبت به آنها فكر می كرد.
از طریق سپاه برای لبیك به ندای امام خمینی، همچنین دفاع از ارزش های اسلامی و برای حفظ حریم كشور به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد و در چندین عملیات شركت كرد و سه بار هم مجروح شد.
به گفته برادرش، اولین بار به فرماندهی سردار شهید علیرضا خزایی به عملیات قراویز رفت و در آنجا مجروح شد. بعد به سمت سرپرستی سپاه پاسداران اسدآباد منصوب شد كه بعد از آن به منطقه غرب كشور رفت. مسئولیت او در جبهه معاونت طرح و عملیات لشكر 43 امام علی (ع) بود.
سرانجام در تاریخ 17 اردیبهشت ماه سال 1364 در عملیات والفجر 9 در منطقه عملیاتی سلیمانیه بر اثر اصابت تركش خمپاره به ناحیه سر به شهادت رسید.
در بخشی از وصیتنامه اش آمده است: ای امت شهید پرور و جانباز، مظلومیت شهدای این جنگ تحمیلی ناخواسته را به گوش ناشنوایان جهان و آن مستكبران و غاصبان و بی خردان برسانید و بگویید كه تا ما هستیم مبارزه هست.
شما ای مومنین و مسلمین بكوشید كه این انقلاب و نهضت اسلامی را به اهداف نهایی كه همانا نجات اسلام و مستضعفین جهان است برسد.
شهید مراد قلی كوروند دومین شهید خانواده است، برادر كوچكتر او به نام ارسلان كوروند كه دانش آموز اول متوسطه بود در اسفندماه سال 1362 در منطقه عملیاتی چنگوله بر اثر اصابت تركش به سر به شهادت رسید.