بنام الله پاسدار حرمت خون چكانان انقلاب اسلامى
السلام عليك يا وارث الدماء الشهدا
سلام بر تو وارث خون شهدا
با درود و سلام به رهبر كبير انقلاب اسلامى اين ابرمرد تاريخ و اسوه تقوى و نايب بر حق امام زمان (عج) كه آمدنش اميد تازه اى را بر دل مسلمانان داد و قدمش مبارك بود چرا كه با آمدن او پيروزي هاى اسلام به اوج خود رسيد كه نمونه اى از آن انقلاب شكوهمند است و با آمدن او تمام طاغوت و طاغوتيان از بين رفتند چرا كه ابراهيم زمان ظهور كرده و هيچ چيز جلو دار آن نيست براى آنكه پشتوانه او خدا است.
بقول اماممان ما اگر كشته شويم پيروز و اگر بكشيم پيروزيم .
همسرم اين بار بدنبال ماموريتى ديگر بسوى كربلا راه افتاده ايم قصد داريم از منزل تا به كربلا يك نفس به پيش بتازيم. اين بار پر صلابت تر از گذشته قلب دشمنان اسلام و قرآن را نشانه مى رويم بر ويرانه هاى كاخ هاى آنان يورش مى بريم براى سربلندى اسلام مى غريم تا دگر بار پيكار اميرالمومنين (ع) را زنده كنيم و نبرد سرور و سالار شهيدان آقا حسين (ع) را به نمايش بگذاريم.
آرى خداوند بر ما منت نهاد و شمشير على ابن ابيطالب را بدست ما داده پس بايد چون على (ع) يورش بريم و قلب آمريكا اين دشمن خونخوار جهان اسلام و مسلمانى را نشانه رويم و آنچنان پر قدرت بر پيكر فرسوده آنان ضربت زنيم كه ديگران اسلحه ها را زمين گذاشته و سراسيمه و پا برهنه فرار كنند و فرياد بزنند سپاه محمد (ص) آمد.
گذشتگان ما چه حسرت ها كشيدند كه اين چنين افتخارى نصيب آنان شود. سال ها گذشت و تقدير و مشيت الهى بر اين قرار گرفت كه مركب پيام آور الهى بر درب خانه ما به زمين بنشيند. ولى عصر امام زمان (عج) شمشير خود را به ما به امانت سپرد كه، پيروان من اين گوى و اين ميدان.
چه زيبا است با سرود الهى در خون غلتيدن. چه زيبا است پيكر كفار را ريزه ريزه كردن و بر دشت بيكران كربلا نگريستن، مسلمانان لحظه موعود فرا رسيده، ماه ها سپرى شد، روزها گذشت، ساعت ها به دقيقه تبديل شد، شب انتظار ما به سر آمد، بپا خيزيد خدا را بخوانيد.
آيا آمدن و رفتن بدست خودمان است يا آمده ايم و بايد برويم؟ اما كجا زندگى كردن براى زندگى پوچ است اما رفتن در راه حق چه زيبا است. به ديار عاشقان عشق شتافتن چه زيبا است.
اى كسانى كه وصيتنامه مرا مى خوانيد ما مى رويم اما ادامه دهنده راه نيز مى خواهيم. بشتابيد، غفلت نكنيد، بشتابيد سوى كربلاى عشق، زيرا سلاح به زمين افتاده مان را هزاران نفر بايد بر دست گيرند. از همه خواهران از همه خواهران مومن و انقلابى مى خواهم كه همسرانشان را تشويق به جبهه نمايند زيرا اگر مرد شمشيرزن است زن شمشير ساز است.
پدر مبارز و دلسوخته انقلاب، مادر مهربان مرا ببخشيد كه هميشه شما را اذيت كردم. اميدوارم در شهادتم سربلند و مقاوم باشيد. پدر گراميم و مادر عزيزم مگر نه اينكه مسلمان خمسش را بايد بدهد پس شما نيز خمس فرزندانتان را بايد بپردازيد، نه شما بلكه همه ايرانيان.
مرا ببخشيد و مرا حلال كنيد. هميشه پشتيبان انقلاب، اسلام و امام باشيد. برادران مبارز اميدوارم شما نيز ادامه دهنده راهم باشيد. خواهران خوبم اميدوارم شما نيز متحمل تمام مشكلات باشيد. حجاب را يك واقعيت عينى در اسلام بدانيد و خود را ملزم كنيد كه هميشه عامل و مومن به آن باشيد.
و تو حسام جان پسرم وظيفه شما نونهالان بس سنگين است چرا كه شما وارثان خون شهدائيد و بايد ادامه دهنده راه آنها كه شبانه روز در سنگر حق عليه باطل مى جنگند باشيد. آنها كه سرماى زمستان كردستان را كه هر قدمش خون جوانى از گل های ما ريخته شده با خون دل خريدند آنهايى كه گرماى سوزان و شديد خوزستان را در سنگر تحمل كردند تا خونشان ريخته شد.
آنها كه گمنام ماندند و آثارى از خود بر جاى نگذاشتند و تمام وجودشان را در كف اخلاص نهادند، آرى وظيفه تو حفظ نگهدارى از دستاوردهاى انقلاب است. حسام جان شما كه ادامه دهندگان راه پدرانتان هستيد و شما يتيمان كه هر وقت بچه اى را با پدرش مى بينيد بياد پدرانتان اشك در چشمانتان حلقه مى بندد بدانيد كه مقام بزرگى و جاى زيبايى براى شما در نظر گرفته شده.
حسام جان بدان كه دوستت دارم و خواهم داشت و اما وصيتى چند با تو همسر خوبم كه با تمام وجودت مرا درك مى كردى و خود استاد من بودى، در جريان بدهكاري ها و قرائض دينى من بودی، تو را به خدا اگر برايت ممكن است مرا ببخش و از كسانى كه مرا مى شناسند حلاليت بخواه و اين را نيز بگويم كه به برادر بحرينى يا صارمى بگوييد طى مراسمى در لشگر از كليه برادران از قول من حلال خواهى كنند كه در اين مدت اذيتشان كردم.
حميد گودرزى
25/11/64