زندگینامه شهید محسن عینعلی فرمانده گردان 153 لشکر 32 انصارالحسین (ع) همدان
محسن عینعلی دوازدهم شهریور ماه سال 1341 در روستای قلعه آقابيگ شهرستان تویسرکان از توابع استان همدان به دنیا آمد.
سال های کودکی و نوجوانی را پشت سر میگذاشت، که درگیر مبارزات انقلابی شد و پا به پای مردم مجاهد شهرستان تویسرکان در راهپیمایی ها و تظاهرات ها شرکت می کرد. از همان دوران کودکی اخلاق و معرفت الهی خود را بروز داده بود و همه آشنایان و کسانی که محسن را می شناختند از او به نیکی و اخلاص یاد می کردند.
کمک به محرومان و نیازمندان، شرکت در جلسات قرآن و احکام، رعایت نماز اول وقت، رعایت محرمات و مستحبات و نیکی با پدر و مادر و خانواده از خصوصیات بارز محسن بود.
به نقل از یکی از دوستان شهید، روزی به همراه خانواده شهداء، جهادگران و نیروهای فرهنگی سپاه به دیدار مقام معظم رهبری که در آن دوران نماینده مجلس شورای اسلامی بودند رفتیم.
ایشان در بین صحبت های خود فرمودند: در نماز جمعه شرکت فعال داشته باشید و به این فریضه عبادی و سیاسی توجه ویژه کنید و نسبت به حضور در نمازهای جمعه کوشا باشید.
بعد از مراسم دیدار با آیت الله خامنه ای، به کاخ گلستان رفتیم. بعضی از نیروها گفتند برای بازدید به چند کاخ دیگر هم برویم اما محسن با عزمی راسخ گفت: آقا فرمودند در نماز جمعه شرکت فعال داشته باشید پس باید به نماز جمعه برویم.
به همت محسن و دوستانش، كتابخانه بزرگي در روستا راه اندازی شد. باتلاش فراوان خود توانست در ساخت مسجد، ايجاد شبكه تلفن و خدمات دیگر برای مردم روستایش قدم های بزرگی بردارد.
با آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران و جانفشانی جوانان و سربازان دلاور وطن در پاسداری از ایران اسلامی، محسن نیز هوای رفتن داشت و کم کم خود را برای حضور در جهاد فی سبیل الله آماده می کرد.
برای حضور در جبهه و ادای تکلیف، به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تويسركان درآمد. پس از عضویت در سپاه وگذراندن دوره های آموزش نظامی, مدتی در واحد مخابرات سپاه این شهر به خدمت مشغول شد.
مدتی بعد به عنوان فرمانده تعدادي از نيروهاي پاسدار و بسيجي به جبهه مهران رفت. بعد از انجام اين ماموريت به سمت معاون فرماندهي سپاه تويسركان منصوب شد.
حضور در پشت جبهه را قبول نمی کرد. اگر مسئولیتی در شهر برایش در نظر می گرفتند تا آنجا که می توانست از قبول آن خودداری می کرد.
با پیگیری های زیاد و اصرار توانست فرماندهان را برای حضور در جبهه متقاعد کند. پس از ورود به جبهه در لشکر32 انصارالحسين (ع) به فرماندهي گردان 153 منصوب شد. در طول حضور در مناطق عملیاتی ارتباط زيادي با روحانيت داشت و با استفاده از دانش و اطلاعات روحانیونی که در جبهه حضور داشتند به ارتقاء فکری و عقیدتی نیروهای تحت فرماندهی اش کمک می کرد.
علاقه بسیاری به خانواده شهدا داشت در هر فرصتی به دیدار آنها می رفت و به حرفهایشان گوش می داد. به آنها اطمینان می داد که ادامه دهنده راه شهیدانشان خواهد بود.
درآمد چندانی نداشت اما با اقتدا به مولایش حضرت علی(ع) از محرومين حمايت مي کرد و هر چه داشت با آنها تقسیم می کرد.
سردار محسن عينعلي پس از سال ها تلاش و كوشش در دفاع از ایران اسلامی، در بیست و هفتم اردیبهشت سال 1365 در منطقه عملیاتی جزيره مجنون مورد اصابت ترکش های خمپاره های دشمن قرار گرفت و به مقام والای شهادت نائل شد.
به گفته مادر شهید، محسن از نظر احترام و ادب برجسته بود، به فکر همسایه ها بود تا حدی که رئیس انجمن روستا شد. رابطه اش با خویشاوندان خیلی خوب بود، وقتی از جبهه می آمد به همراه دوستانش گندم های کشاورزان را درو میکرد و به همه کمک می کرد.
محسن از دوره راهنمایی به بعد از همه نظر وجودش تغییر کرد. از انقلاب دفاع می کرد و صاحب نظر بود و همه را در جهت مثبت هدایت می کرد.
شجاع و صادق بود. تقریبا همه خصوصیات مثبت را داشت. هیچ وقت لباس نو نمی پوشید، همیشه لباسهایش وصله دار بود.
در زمان حکومت شاهنشاهی در یکی از خیابان های شهر تویسرکان تابلویی وجود داشت که عکس شاه روی آن بود، محسن همراه دوستانش تابلو را کندند. وقتی مامورها آمدند همه فرار کردند اما محسن فرار نکرد و مورد ضرب و شتم مامورین قرار گرفت. او هیچوقت از مامورین شاهنشاهی حراسی نداشت.
حواسش به همه دستورات دینی بود، از همه مهم تر اینکه همه حلال خدا را حلال و حرام های خدا را حرام می دانست.
برای استفاده از امکانات بیت المال مسائل شرعی را رعایت می کرد و هیچ زمانی خواستار امکانات بیشتر از بیت المال نبود. نمازهای خود را به جماعت می خواند و در زمانهایی که منطقه نبود روزه می گرفت.
در بخشی از وصیتنامه این شهید والا مقام آمده است: اصل وصیتم همین شهادتم هست. خدا کند آمرزیده باشم و با خونم از ارزش های والای اسلام حراست کنم. با خونم از ولایت فقیه حمایت کنم. با خونم همیشه از روحانیت همیشه مبارز حمایت کنم. با خونم از قرآن و اهل بیت حمایت کنم، دنیای پست را بفروشم و به مقدس شهدا بپیوندم.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد