نوید شاهد - با شنيدن صحبتهای جعفر، "نازبيگم" كه در دوران پرستاری از همسر بيمارش، تزريقات را بهخوبی ياد گرفته بود، داوطلب اعزام به جبهه شد. خانهاش را هم كه تنها يادگاری از همسرش بود، فروخت و با پول آن آمبولانسی خريد و به جبهه فرستاد. بيمارستانهای شوش، اهواز، سوسنگرد و حتی كردستان حاج خانم را كه حالا همه رزمندگان «مادر» صدايش ميكردند، ميشناختند.