قسمتی

قسمتی
بخشی از خاطرات نوجوان هفده ساله شهید ابوالفضل شکاری

مادر شهید: یکسره از شهادت حرف می زد/ نوشته بود شهید می شوم و علاقه ای به این دنیا ندارم

وقتی پیکرش را آوردند داخل حیاط و رویش را باز کردند دیدم سر و صورتش پر ترکش است و کفن ندارد و با همان لباسش است حتی پوتینهایش به پایش بود.
طراحی و تولید: ایران سامانه