نوید شاهد شهرستان های استان تهران - صفحه 162

آخرین اخبار:
نوید شاهد شهرستان های استان تهران

گزارش تصویری| دانشجویان شاهد و ایثارگر شهرستان فیروزکوه تجلیل شدند

روز گذشته، به مناسبت فرا رسیدن ١۶ آذر و روز دانشجو از دانشجویان ممتاز شاهد و ایثارگر تجلیل و قدردانی شد.

ترویج سیره اخلاقی شهدا، زمینه ساز تحقق بیانیه گام دوم انقلاب است

مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان‌های استان تهران تصریح کرد: خودسازی، ترویج سیره اخلاقی شهدا و دستیابی به تمدن نوین اسلامی در بیانیه گام دوم انقلاب با ترویج فرهنگ ایثار و شهادت میسر می‌شود.

پوستر شهدای شهرستان ورامین منتشر شد

همزمان با فرا رسیدن «16 آذر» روز دانشجو، پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران پوستر شهدای دانشجوی شهرستان ورامین را منتشر می‌کند.

یادواره شهدای دانشجو در ورامین برگزار شد

یادواره شهدای دانشجو شهرستان های جنوب شرق استان تهران در دانشکده کشاورزی ورامین برگزارشد.

پوستر| 16 آذر روز دانشجو گرامی‌باد

همزمان با فرا رسیدن «16 آذر» روز دانشجو، پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران پوسترهایی به مناسبت گرامی‌داشت یاد و خاطره شهدای «دانشجو» را تقدیم مخاطبان می‌کند.

تصاویر منتشر نشده شهید «سیدحسن احمدی»| قسمت سوم

شهید "سیدحسن احمدی" یکی از شهدای شهر ورامین است که پس از دلاوری‌های فراوان تابستان سال 61 در شرق بصره عراق بر اثر اصابت ترکش به شکم آسمانی شد. آنچه می‌بینید قسمت سوم از این شهید گرانقدر است.

ویژه‌نامه «دانشجویان آسمانی»(3)

همزمان با فرا رسیدن «16 آذر» روز دانشجو، پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران سومین سری از ویژه‌نامه شهدای «دانشجو» را تقدیم مخاطبان می‌کند.

عکس نوشت شهید دانشجو «حسن مداحی»: تقوای خدا را پیشه کنید

شهید دانشجو «حسن مداحی» در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «امت بزرگوار اسلام! تقوا پیشه کنید و با روحیه‌ای سرشار از خلوص و ایمان به کار خود ادامه دهید با وحدت کلمه و همراه و همگام باهم.»

تصاویر منتشر نشده شهید «سیدحسن احمدی»| قسمت دوم

شهید "سیدحسن احمدی" یکی از شهدای شهر ورامین است که پس از دلاوری‌های فراوان تابستان سال 61 در شرق بصره عراق بر اثر اصابت ترکش به شکم آسمانی شد. آنچه می‌بینید قسمت دوم از این شهید گرانقدر است.

مادرانه یک دانشجوی شهید: علی، تمام درآمدش را به ایتام می‌داد

مادر شهید مدافع حرم دانشجو «علی امرایی» می‌گوید: «علی از همان کودکی به لطف و عنایت خداوند در مسیر هدایت قرار گرفته بود و خداوند او را برای خود برگزیده بود. از 12 سالگی بوفه مدرسه را اجاره کرده بود و برای خودش کسب و کار راه انداخته بود، اما نمی‌دانستم با پول و درآمدش چه کار می‌کرد. هر بار از او می‌پرسیدم: «با درآمدهایت چه کار می‌کنی؟» از جواب دادن طفره می‌رفت. هر چه بزرگ‌تر می‌شد فعالیتش هم بیشتر می‌شد و همچنان از محل خرج در‌آمدهایش بی‌خبر بودم.»

روایتی خواهرانه از آخرین دیدار

فیروزه زبرجدی خواهر شهید «سجاد زبرجدی» می‌گوید: «از بچگی فوتبال و تکواندو دوست داشت. من اهل والیبال بودم و سجاد اهل فوتبال بود. این اواخر ورزش هاپکیدو را دنبال کرد. این ورزش های رزمی باعث شد که انرژی سجاد در بیرون از خانه تخلیه شود.»

همسر شهید مدافع حرم: «آقا مهدی بچه‌ها را برکت زندگی می‌دانست»

فاطمه قاضی خانی همسر شهید مدافع حرم «مهدی قاضی خانی» می‌گوید: «بچه‌ها خیلی شیطنت می‌کردند و اطرافیان می‌گفتند: بچه‌ها را به مکان‌های شلوغ نبرید. آقامهدی می‌گفت: شاید خدا به برکت وجود آنها زیارت ما را هم قبول کند. این قصه در سحرهای ماه رمضان هم وجود داشت. من سعی کردم بی‌سروصدا کارکنم که بچه‌ها بیدار نشوند. اما آقا مهدی حتی زمان شیرخوارگی بچه‌ها نیز آنها را بیدار می‌کرد. می‌گفت بگذار خدا به‌واسطه پاکی این بچه‌ها نگاهی به ما بکند.»

بُرشی از کتاب «شهریاران شهریار»|وصیت‌نامه دانشجوی شهید «حسن مداحی»

در قسمتی از کتاب "شهریاران شهریار" که حاوی زندگی‌نامه و وصیت‌نامه 3 شهید دانشجوی شهرستان شهریار است، در این قسمت وصیت‌نامه شهید «حسن مداحی» را می‌خوانید: «در نماز جمعه حضور پیدا کنید که قدرت اسلام را بهتر به نمایش بگذارید و امام زمان (عج) را خشنود کنید.»

شهیدی که خواب شهادتش را دیده بود

خواهر شهید «محمدحسین شیرکوند» از خوابی که برادرش دیده است، روایت می‌کند: «محمدحسین گفت: چند شب پیش خواب دیدم که دارم کارت عروسی پخش می‌کنم. وقتی روی کارت رو نگاه کردم، دیدم اسم خودم روی کارت نوشته شده. من که قرار نبوده ازدواج کنم، حتما این خبر شهادت منه.» این را گفت و از خانه‌ام رفت.»

«هوای جبهه»

از شهید «محمدحسین شیرکوند» روایت شده است: «محمدحسین با دیدن برادرش خیلی به جبهه فکر می‌کرد و هوای جبهه را در سرش می‌پروراند. او به دور از چشم همه با یاد جبهه زندگی می‌کرد تا این که سال ۶۵ تصمیم گرفت مدرسه را رها کند و به دانشگاه جبهه برود.»

صدای الله اکبرش که بلند می‌شد، قربان صدقه‌اش می‌رفتم

مادر شهید «محسن سوریان‌ریحانی‌پور» می‌گوید: «محسن هم در مسجد ریحان آباد و هم در مسجد امام حسین (ع) کارخانه قند اذان و تکبیر می‌گفت. صدای الله اکبرش که بلند می‌شد من هم قربان صدقه‌اش می‌رفتم. انگار محسن در همه‌ی عمر کوتاهش یک نماز جانانه خواند.» ادامه این روایت را در نوید شاهد بخوانید.

ماجرای جبهه رفتن محسن!

مادر شهید «محسن سوریان‌ریحانی‌پور» می‌گوید: «محسن چهارده ساله بود که مقدمات جبهه رفتن را خودش فراهم کرد. به او گفتم: مادر جان سن و سال شما برای جبهه رفتن مناسب نیست. برای شما هنوز زوده که به جبهه بری...» ادامه این ماجرا را در نوید شاهد بخوانید.

پسندم آنچه را جانان پسنده

خواهر شهید «داود سمیعی» می‌گوید: «یک بار که به مرخصی آمده بود، به خانه‌ی ما آمد. مادر هم خانه‌ی ما بود. از ما خواست تا برایش دختری را پیدا کنیم. هرگز یادم نمی‌رود؛ سرش را روی زانوی من گذاشت و در حالی که موهایش را نوازش می‌کردم گفت: «هر کسی رو که تو بپسندی من قبول می‌کنم.»

«دلواپس جبهه»

خانواده شهید «داود سمیعی» روایت کردند: «همیشه دلواپس هم‌رزم‌هایش بود. هر چه که می‌توانست تهیه می‌کرد و برای کمک به رزمنده‌ها با خود به جبهه می‌برد. بیش از هر چیزی، برای رزمنده‌ها دارو می‌خرید.»

سوغاتی‌های خسرو از تهران اعلامیه‌های امام بود

از خانواده شهید «غفور سلطانی» روایت شده است: «بعد از نماز مهم‌ترین چیز برای احمد آقا درس بچه‌ها بود. به طوری که که بار مجبور شد پول دستی قرض بگیرد تا خسرو بتواند برای درس خواندن به تهران برود. تهران رفتن خسرو همراه بود با اضطراب و دلهره‌ی ما. هر بار که از تهران به خانه می‌آمد محال بود که از اعلامیه‌های امام همراهش نباشد. سوغاتی‌های خسرو از تهران اعلامیه‌های امام بود.»
طراحی و تولید: ایران سامانه