شهدای تویسرکان - صفحه 3

شهید "جعفر مالمیر" سوم فروردین ماه سال ۱۳۴۵ در شهر فرسفج از توابع شهرستان تویسرکان در استان همدان به دنیا آمد. پدرش باقر، کشاورز بود. تا پایان دوره راهنمایی ادامه تحصیل داد. جوشکار بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم بهمن ماه سال ۱۳۶۲ در منطقه عملیاتی چنگوله بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست. آرامگاه وی در گلزار شهدای زادگاهش زیارتگاه عاشقان و دلدادگان است. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

بسیجی شهید "يوسف كريمى": پدر و مادر عزيزم من در راهى قدم مى نهم كه برادرم احمد در آن قدم گذاشت. اگر من شهيد بشوم راه على اكبر حسين را پيمودم. مادر عزيز مى دانم كه داغ برادر را تحمل كردى، اگر شهيد شدم صبور و شكيبا باش زيرا تو مادر دو شهيد مى شوى و مقام تو بالاتر مى رود.

بسیجی شهید "یوسف کریمی"، پس از شهادت دو تن از پسر عموما و برادرش احمد، لباس رزم به تن کرد و اسلحه برادر را به دست گرفت و راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و همراه با همرزمان خود حماسه ها بر جای گذاشت.

سرباز شهید "نورخدا محمدی آرزوجی" نوجوان پر شور و هیاهویی بود که از روستای سوتلق شهرستان تویسرکان به ژاندارمری وقت پیوست و ملبس به لباس مقدس سربازی مشتاقانه راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد.

بسیجی شهید "عباس گشانى": از تمام برادرانم و خواهرانم حلالى مى خواهم چون كه آمدن من ديگر با خدا است و شما تا مى توانيد سنگر مرا خالى نگذاريد. پشت جبهه را محكم بگيريد و به جبهه كمك كنيد.

بسیجی شهید "عباس گشانی" همراه با پدر و دیگر اعضای خانواده بر روی زمین کشاورزی کار می کردند تا روزی حلال کسب نمایند اما با آغاز جنگ تحمیلی و رسیدن به سن قانونی، از پدر کسب اجازه کرد و راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد.

شهید "اسفنديار سورى": برادران محترم و خواهران محترمه، قرآن مظلوم است، امام مظلوم است، دنيا چشم به ايران دوخته و همه و همه قدرتهاى شيطانى دست به دست هم داده اند كه نگذارند اسلام رشد كند. ما پيروزيم براى اينكه شهادت را در آغوش مى گيريم. ما پيروزيم براى اينكه همه هدفمان واحد است. ما پيروزيم چونكه الله پشتيبان ما است.

شهید "اسفندیار سوری" معلم بود و در کلاس درس به دانش آموزان خود درس آزادی و آزادگی می داد. وقت عمل به حرف هایش بود و در جبهه های جنوب به خوبی واژه شهادت را معنا کرد.

شهید "خداداد كوليوند": هم اكنون كه اين نامه را مى نويسم از دل و جان آرزوى شهادت مى كنم و اميدوارم كه به آرزويم برسم و از برادرانم مى خواهم كه وقتى بزرگ شدند راه حق را پيشه كنند و ادامه دهندگان راه شهيدان باشند و هميشه امام عزيز كه آرزوى هميشگى من این است كه عمر مرا به عمر امام بزرگوار بيفزايد و او را تا انقلاب مهدى (عج) نگهدارند، يارى كنند.

شهید "خداداد كوليوند"، پدرش پاسدار بود و می توانست از موقعیت پدر سوء استفاده کرده و برای خدمت سربازی جایی دور از جبهه را انتخاب کند اما نه پدر و نه خود او چنین اجازه ای به خود ندادند و مشتاقانه به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت تا به آرزوی دیرینش که شهادت در راه خدا بود برسد.

شهید حسنمراد سلیمانی پس از عضویت در بسیج مستضعفین به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ملحق شد و ملبس به لباس سبز پاسداری مشغول دفاع از مرزهای ایران در برابر تهاجم دشمنان اسلام و انقلاب شد.

شهید محمدجواد عبدالمالکی در سال‌های دفاع مقدس به عنوان سرباز به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران پیوست و به صورت داوطلب راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد تا از مرزهای ایران در برابر تهاجم وحشیانه رژیم بعث عراق دفاع نماید.

پدر و مادر عزيزم افتخار کنيد که چنين فرزندي را براي اسلام و پاسداري از اسلام پرورش دادید. پدر و مادر عزيزم مي دانم که با چه رنج و مشقتي مرا بزرگ کرده ايد. من به آن دست هاي پينه بسته بوسه مي زنم و بر اين بوسه افتخار مي کنم.

احترام به پدر و مادر در اولویت کارهایش بود و سعی می کرد با کمال محبت و افتاده حالی با آنها رفتار کند. پس از آشنایی با تعالیم اسلام و آرمان های بلند انقلاب به رهبری معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی، همواره در جستجوی شهادت بود.

همسرم من رفتم و تو ماندى با كوله بارى از مسئوليت. همسرم فراموش نكن جایی را كه من با وضو قرآن مى خواندم. نكند خداى ناكرده لحظه اى بى تابى كنى و يا مايوس شوى و يا نا اميد گردى كه از وظيفه سنگينت دور شده اى .

در کنار پدرش بر روی زمین کشاورزی کار می کرد و در همه امور کمک حال خانواده بود. در مبارزات انقلابی حضور فعال داشت و با آغاز جنگ تحمیلی ضمن عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. با وجود اینکه پدر 5 فرزند بود، در عملیات های مختلف شرکت کرد و در مرداد ماه 1366 به مقام والای شهادت نائل آمد.

و به پدر بزرگوار و نور چشمم وصيت مى كنم كه مرا ببخشد و افتخار كند كه امانت خودش را در راه خدا سالم و با افتخار داده است.

هفتم مردادماه سال ۱۳۶۷ با سمت فرمانده گروهان در منطقه عملیاتی چارزبر در اسلام آباد غرب و در جریان عملیات مرصاد در نبرد با نیروهای منافقین بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست. پیکر پاک و مطهرش را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد تا زیارتگاه عاشقان و دلدادگان باشد.

از جمله رزمندگان دلاور استان همدان که در عملیات مرصاد و مقابله با نیروهای کوردل منافقین نقش بسزایی داشتند، جوانان سلحضور شهرستان تویسرکان بودند که در قالب گردان 153، 156 و ... نقش آفرینی کرده و شهدای بسیاری از جمله شهید روزرخ را نیز در این عملیات تقدیم اسلام و انقلاب کردند.

جهاد راهی بود از بهترین راهها برای رسیدنم به الله. جهاد بهترین راهی بود که من انتخاب کردم و رفتم و جان خودم را فدای الله نمودم. جهاد آنقدر مهم است از نظر اسلام و قرآن که آیه های متعددی در این رابطه آمده است که یکی از این آیات این است: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ. همانا مومنان واقعی آنانند که به خدا و رسول او ایمان آورده اند و بعد از آن هیچ شک و ریبی در دل راه ندادند و در راه خدا با مال و جانشان جهادکردند اینان به حقیقت راستگویان هستند. پس ای ملت قهرمان ای ملت محمدی بشتابید بسوی خدا و جهاد کنید و ایثار و از خود گذشتگی داشته باشید.