ضدانقلاب - صفحه 2

ضدانقلاب
در سالروز شهادت منتشر می شود؛

گالری عکس شهید «غلامعلی بهارلو سامانی»

شهید «غلامعلی بهارلو سامانی» در تاریخ اول شهریور ماه 1344، در خانواده ای مذهبی و متدین در شهرستان کرج دیده به جهان گشود. سرانجام به سوی جبهه های نبرد شتافت و به مبارزه با صدام عفلقی مشغول شد و پس از مدتها در تاریخ اول اسفند ماه 64، به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
گذری بر زندگی و نامه سرباز شهید «ابراهیم واحدی»؛

ما سرباز وطنیم

دراين منطقه منافقون زياد است لحظه به لحظه درگير هستيم ولي اميد به خدا هيچ گونه نمي توانند دست پراكنند چنان كه ما سرباز وطنيم كه جان به فداي اسلام می کنیم و پيروزي با حق است و نابودي دشمن هاي اسلام.
در سالروز شهادت منتشر می شود؛

نگاهی بر زندگی شهید مبارز «اسداله آژیر»

او پس از پيروزي انقلاب نيز همواره در سعي و تلاش بود و با منافقين و ضد انقلابيون در ستيز و مبارزه بود و سرانجام در تاريخ یازدهم مهر ماه 1358، در جاده خرمشهرـ اهواز در قطار به وسيله بمب گذاري ضدانقلاب يون و انفجار قطار به شهادت رسید.

درنگي كوتاه در زندگي شهيد آرمان ملكي

زماني كه روستاي آنها مورد هجوم گروهكها قرار گرفت بلافاصله به عضويت بسيج درآمد و در واحد عمليات سپاه پاسداران سنندج مشغول به خدمت شد...
انتشار همزمان با سالروز شهادت

گذری بر زندگی نامه و وصیت نامه شهيد محمد جمعه اميري

دوم خرداد 1343، در روستای کاریز سوخته از توابع شهرستان فریمان به دنیا آمد. پدرش غلام‌محمد، کشاورز بود

تا شايد برگردد/شهید معظم محمد نا در رستم توریوری

اگر اثری از جنازه اش پیدا می شد من دلم آرام می گرفت. اما در تمام این سال ها همیشه چشم به در حیاط دوختم تا شاید برگردد. ...
در سالروز شهادت منتشر می شود؛

گذری بر زندگی سرباز شهید « محمد عظیمی فر»

پس از پیروزی انقلاب با شروع جنگ تحمیلی از هیچ کمکی به جبهه ها دریغ نمی کرد چون سنش به هیجده سال رسید وی وجود اینکه تنها نان اور خانواده بود و مادرش اصرار داشت به خدمت سربازی نرود و خانواده را اداره کند ولی او به خاطر عشق به امام و انقلاب و برای دفاع از ارزشهای گرانبهای انقلاب اسلامی و دفع تجاوز از میهن اسلامی لباس شریف سربازی را بر تن کشید
در سالروز شهادت شهید «عباس صادق زاده» منتشر می شود؛

روایتی از عاشق پیشگی مادرانه

بسيار بچه پاكي بود يعني طوري بود كه ما واقعاً مادر و پسر نبوديم، عاشق همديگر بوديم...همه بسیجی ها آمده بودند و هرجایی را نگاه می کردم، عباس را می دیدم. در مراسم عباس اصلا نتوانستم گریه کنم.حس می کردم زنده است و گریه برایش بیهوده بود. من با عباس حرف می زنم و او هم خيلي راحت جواب مرا مي‌دهد. الان هم هر وقت گرفتاري و مشكلی داشته باشم مي‌روم سر مزارش احساس مي‌كنم كه زنده است. باهاش حرف مي‌زنم. صحبت مي‌كنم. مشكلم را مي‌گويم و مشكلم هم حل مي‌شود.
خاطراتی از آقاي حسين برادر شهيد

خاطرات شنیدینی و ناب از شهيد «حسن رحيم پور»

برادرم حسن، انسان شريف و دوست داشتني بود. در هر جمعي كه وارد مي شد، مايه مسرت و خوشحالي براي ديگران بود و در دل همه جای گرفته بود.
زندگی پاسدار شهید «نامدار خدائي»

سلاح هم نباشد با دست خالي با ضد انقلاب مبارزه می کنم

از ايمان و شجاعت وي همان بس كه در يكي از درگيري ها با احزاب منحله كه به علت كمبود تسليحات مورد اعتراض همرزمانش قرار گرفته بود، اظهار مي دارد: «كه اگر اين سلاح هاي سبك و كم هم نبود، با دست خالي و با مشت به نبرد با ضد انقلابيون مي پرداختم» .
خاطرات خواهر شهید بهمن کاظمی

«شهید می شوم»؛ مروری بر زندگی و خاطرات استوار دوم شهيد «بهمن كاظمي»

با گریه می گفت: من شهید خواهم شد، با اصرار علت این حرف را جویا شدم، که ایشان خوابشان را تعریف کردند و گفتند: در خواب، جمعی از لشکریان امام را دیدم که من نیز در میان آنان بودم.
در سالروز شهادت منتشر می شود

گذری بر زندگی نامه شهيد رضا اشراقي

خاطرات سردار شهید به روایت " قرجه داغي"

مردانه ایستاد؛ مردانگی شهید ناصر علیزاده به روایت همرزم

مردانه ايستاد تا تمام نيروهاي همراه خود را از دام كمين ضدانقلاب برهاند اما خود در دام آنها گرفتار شده و در پنجم فروردین سال ۶۱ به فيض عظمای شهادت نايل گرديد.
خاطرات معاون عمليات و مسئول اطلاعات عمليات، غلامرضا جنیری

فرمانده سپاه نقده شهید علیزاده به روایت همرزم شهید

فرمانش را با خجالت و بردباري صادر مي كرد و هميشه در فكر برادران بسيجي و پاسدار بود
خاطرات آقاي قاسم حقيقت نيكو

کوهنورد و فرمانده شهید ناصر علیزاده به روایت همرزمش

انساني مؤمن شجاع و نترس بود و در اجراي مأموريت هايي كه به او محّول مي شد لحظه اي درنگ را جايز نمي دانست
شهدای آذر

مختصری از زندگینامه شهید قادر قدمی

امام علی : از گفتارهای غیر ضروری پرهیز کن زیرا آن سخنان عیوب باطنی تو را آشکار می کند و دشمنان تو را بر ضد تو بر می انگیزاند.
شهدای مهرماه

مختصری از زندگینامه شهید شيروان عزيزى‌مال‌آخوند

شهيد شيروان عزيزي در سال 1344 در روستاي مال آخوند در خانواده اي مذهبي پا به عرصه وجود گذاشت.پدرش غلام حسين عزيزي به شغل كارگري و كشاورزي مشغول بود و از اين راه معاش خانواده را تأمين مي كرد شهيد دوران ابتدائي خود را در روستاي زادگاهش سپري نمود .
معرفی شهدای استان (258)

نوجوان بسیجی شهید که به هدف والایش می رسد

اردشیر تنها 15 سال داشت که هدفش نابودی دشمنان شده بود، او هنوز جوان نشده بود اما اعتقاداتش و رفتارش به گونه ای بود، گویی جوانی پخته و جهان دیده است.
طراحی و تولید: ایران سامانه