خاطرات شهید عزیزالله قصاب

خاطرات شهید عزیزالله قصاب

لباس‌هایم را بهم برگردونین!

مادر شهید «عزیزالله قصاب» نقل می‌کند: «همسرم گفت: سید جان! عزیزالله به خواب یکی از همسایه‌ها آمد و گفت لباسمو بدین به سید صادق. بالاخره ساک عزیزالله را پیدا کردیم و لباس‌هایش را یکجا بخشیدیم. او به خوابم آمد و گفت ...»
طراحی و تولید: ایران سامانه