خاطرات شفاهی والدین

خاطرات شفاهی والدین
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

اشتیاق دانشجوی مکانیک برای رسیدن به جبهه‌های جنوب

پدر بزرگوار شهید «داریوش محمودزاده خلیلی»، در گفتگویی به بیان خاطراتی از فرزندش که دانشجوی مکانیک بود و با شروع جنگ، درس را رها کرد و به سمت جبهه‌های جنوب رهسپار شد، می‌پردازد.
خاطرات شفاهی والدین شهدا

توجه خاصی به افراد بی‌بضاعت داشت

پدر شهيد «باقر باقری هاشم آباد» می‌گوید: بسیار بخشنده بود و به افراد بی‌بضاعت توجه خاصی داشت، بطوریکه قبل از عید نوروز از من می‌خواست که برای چند تا از دوستان نیازمندش کت و شلوار بخرم.
خاطرات شفاهی والدین شهید؛

دانش آموزی که با یک نارنجک سه عراقی به اسارت گرفت

بانو عزت عبدلی مادر شهید «جواد فرجی» در خاطرات فرزند شهیدش گفت: «جواد دانش آموز بود بدون اجازه ما به جبهه رفته بود هر وقت می آمد مرخصی اگر رفتارش می فهمیدم پیروزی داشته اند یا شکستی خورده اند. با یک نارنجک گروهی را اسیر گرفته بود و به همین خاطر کلتی را به او هدیه داده بودند.»
خاطرات شفاهی جانباز تقی تنها؛

تکرار قصه آب و خون در جبهه شلمچه

جانباز 70 درصد تقی تنها در خاطراتی از شلمچه گفت: «همسنگرم شهید مرتضی یاری مورد اصابت خمپاره قرار گرفته بود و طلب آب می کرد. فردی که برای آب رفت او را هم زدند و هر دو پایش قطع گردید. سپس من راهی شدم که من هم آسیب دیدم.»
خاطرات شفاهی؛

رویای صادقه‌ مادر شهید حسینی

مادر شهید داود حسینی نوارانی از رویای صادقه فرزند شهیدش می گوید: زمانی که برای عمل قلب به بیمارستان اعزام شدم، در حال بیهوش شدن بودم که ناگهان داود را دیدم؛ او از وجود خودش خبر داد و مرا به آرامش روحی دعوت کرد. در ادامه کلیپ گفتگو با مادر شهید داود حسینی نوارانی را می بینید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

خانوادگی در راه دفاع از کشور

مادر شهید محمود صابری گفت: برادرانش هرکدام در گوشه‌ای از جبهه مشغول حراست و دفاع از وطن بودند و خودم نیز در پشت جبهه نان می‌پختم و روانه جبهه‌ها می‌کردم.
خاطرات شفاهی والدین؛

خود را از تعلقات دنیوی رها کرد

مادر شهید محمد سوری گفت: قبل از رفتن به جبهه از همه تعلقات مادی و دنیوی گذشت و همه اموالش را به دیگران بخشید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

خوشا به حال سیدعلی که با معبودش صحبت کرده

شهید«سیدعلی محسنی بیجندی» از شهیدان هشت سال دفاع مقدس است. پدر این شهید والامقام خاطره‌ای از فرزند شهیدش را روایت می‌کند: «نامه‌ای از سیدعلی پیدا کردم که انگار ملائکه آن را به دستم رسانده بود. هرچه این نامه را کنکاو می‌کردیم برداشت درستی از آن نمی‌‌شد تا روزی که خدا یک مرد را کاملا اتفاقی سر راهم قرار داد و نامه علی را خواند. بعد از خواندن نامه گفت: خوش به حال پسرت که در این نامه با معبودش صحبت کرده است. سه روز بعد پیکر پسرم بازگشت.»
خاطرات شفاهی والدین و خانواده شهدا؛

فرزندانمان را اسلامی تربیت کنید

شهید «حسین حسین زاده» از شهدای نیروی انتظامی استان ایلام است که در طول هشت سال جنگ تحمیلی حضور فعالی در جبهه داشت اما در باغ شهادت بعد از جنگ به رویش باز شد و در حین حراست از وطن در درگیری با منافقین کوردل به شهادت رسید. همسر شهید می گوید شهید حسین زاده خیلی خوش برخورد بود به نماز جماعت و جمعه و تربیت اسلامی خیلی تأکید می کرد و بارها به من می گفت بعد از من فرزندانمان را اسلامی تربیت کن. فیلم این مصاحبه در ادامه تقدیم حضورتان می شود.
خاطرات شفاهی پدر شهید «علی یادگاری»؛

کلیپ | امام حسین (ع) مرا صدا می‌کند

در این مصاحبه پدر شهید "علی یادگاری" از مسئولیت خود در شورای روستایی تعریف کرد و اینکه فرزندش پیش او آمد و گفت: «پدر نام مرا هم برای جبهه بنویس، مرا امام حسین (ع) صدا میکند، باید بروم.»
خاطرات شفاهی والدین؛

ماه رمضان را زمان درک فقرا می‌دانست

پدر شهید موسوی پژمان درباره نحوه شهادت پسرش گفت: فرزندی مومن بود و در هنگام افطار و سحر در ماه مبارک رمضان به شدت غذا کم می‌خورد و معتقد بود این ماه برای درک حال فقرا است.
خاطرات شفاهی والدین؛

برای همیشه کربلایی شد

پدر شهید موسوی پژمان درباره نحوه شهادت پسرش گفت: برای زیارت کربلا به دیدار امام حسین (ع) رفته بود که تا ابد در کنار امام شهیدش ماندگار شد.
خاطرات شفاهی والدین؛

به درخواستش در شهادتش اشک نریختم

مادر شهید سهرابلو درباره فرزند شهیدش گفت: حمید همیشه اصرار داشت که در سوگش اشک نریزم و ناراحت نباشم و به خواستش عمل کردم.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

خودم فرزندم را در درون قبر گذاشتم

مادر شهید عزیزی گفت: به دوستانش گفته بود که مادرم من را درون قبر بگذارد و اینگونه نیز شد و خودم فرزندم را در درون قبر گذاشتم.
خاطرات شفاهی والدین؛

فیلم| ثواب جهادش را به پدرش هدیه کرد

مادر شهید «لشینی» گفت: پدرش را از جبهه بازگرداند تا سرپرست خانواده بماند و خودش ثواب جهادش را به پدرش هدیه کرد.
خاطرات شفاهی والدین؛

فیلم| التماس دعای شهادت را داشت

مادر شهید عباس رضایی فرزندش را جوانی مطیع و مهربان معرفی و عنوان کرد: فرزندانم را با یتیمی بزرگ کردم، طاقت دوری از وی را نداشتم.
خاطرات شفاهی والدین؛

فیلم| اجازه نداد قرآن بالای سرش بگیرم

مادر شهید داوود موسیوند در خاطره‌ای از فرزندش گفت: زمانی که خواستم برای خداحافظی قرآن را بالای سرش بگیرم مخالفت کرد، چون می‌گفت کسانی که مادر ندارند هیچکس برایشان قرآن نمی‌گیرد.
خاطرات شفاهی والدین؛

فیلم| عباس جوانی بشاش و مهربان بود

پدر شهید کامرانی بهروز از خصوصیات اخلاقی فرزند شهید خود می گوید.
خاطرات شفاهی والدین؛

فیلم| عباس روز‌های عاشورا با پای برهنه سقایی می‌کرد

شهید عباس شکری پنجم مهرماه ۱۳۴۳ در روستای حاتم آباد از توابع شهرستان کبودرآهنگ به دنیا آمد. پدرش گلابعلی و مادرش سکینه نام داشت. تا پایان ابتدایی درس خواند و به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و ششم مهرماه ۱۳۶۳ در میمک براثر انفجار مین و قطع پا به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شده است. در ادامه مصاحبه تصویری با پدر این شهید عزیز را در نوید شاهد می‌بینید.
خاطرات شفاهی والدین؛

فیلم| بازگشت پیکرش را در خواب دیده بودم

شهید علیرضا اماموردی بیست و هفتم مردادماه ۱۳۴۸ در تهران به دنیا آمد. پدرش عباس و مادرش رقیه نام داشت. دانش آموز سوم متوسطه در رشته تجربی بود که از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و ششم دی ماه ۱۳۶۵ در شلمچه به شهادت رسید. پیکر مطهرش مدت‌ها در منطقه برجای ماند و پس از تفحص در اول فروردین ۱۳۷۴ در گلزار شهدای شهرستان بهار به خاک سپرده شد. در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید عزیز را در نوید شاهد می‌بینید.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه