کربلای پنج - صفحه 4

کربلای پنج
در سالروز شهادت شهید «یوسف کمال پور» منتشر می شود؛

خاطراتی ناب از روزهای حماسه ساز کربلای پنج ؛ چهره شاد شهدا / بخش اول

برادران آرپي چي زن به شكار تانكها و سنگرهاي دشمن مشغول شدند و يك تانك كه پشت خاكريز دشمن آرايش گرفته بود به همراه تانكها و نفربرهاي ديگر مورد هدف قرار گرفت و منفجر شد و ما نزديك تانكها شديم و با نارنجك به آنها حمله كردیم و نارنجك‌هايمان را درون تانكها مي انداختيم و آنها را به آتش مي كشيديم و نفرات دشمن را به سزاي اعمال كثيفشان مي رسانديم.
در سالروز ولادت شهید «محمد عبدالملکی» منتشر می شود؛

« غوطه ور در وادی عشق »

ديده ايم و شنيديم كه آن بسيجى دريا دل، جسم پاك و مطهرش را بر روى باتلاق‌ مى اندازد تا برادران ديگر از روى آن بگذرند تمام اينها چيزى را جز عشق به وصال دوست را نشان نمى دهد.
در سالروز عروج شهید منتشر می شود:

فرازی از زندگی شهید « حسن اعتباری»

همان گونه که در جبهه ها نیز درخشید و سرانجام در راه ایمان و عقیده اش در روز نوزدهم اسفند ماه سال 65، در کربلای شلمچه در اثر اصابت تیر دشمن به سر و سینه و صورت مبارکش در عملیات کربلای پنج جان به جانان تقدیم کرد.
در سالروز شهادت شهید « منصور ایمانی حافظ» منتشر می شود:

«تیربارچی» که تا آخرین نفس دفاع کرد

شهید منصور در آخرین عملیات کمک تیربارچی بود. وقتی که تیربارچی اصلی به شهادت رسید او بدون معطلی تیربار را از روی زمین بلند کرد و به دشمن امان نداد تا اینکه از ناحیه سر مجروح شد و به شهادت رسید و خمپاره ای هم روی پیکر پاکش افتاد و پیکر مطهرش را قطعه قطعه نمود.
در سالروز شهادت منتشر شد:

درسی ازخاطره کوتاه شهید عارف « محمد احمدی»: کسب آرامش با تمسک به آیات قرآن کریم

...باخواندن اين آيه ها تغيير و تحولي دروجودم پيش آمد و باز به ياد اين سخن افتادم كه دل آرام گيرد. با يادخدا و اينكه هرگاه نام خداوند ...
در سالروز شهادت « شهید روح الله سرحدی» ؛

مادرانه ای برای شهیدی «خوش قول» کربلای پنج

روح اله یک سر و دستش را در جبهه جا گذاشته بود وعده دیدارمان بازگشت قبل از عید بود که او را بی سرو دست به معراج شهدا آوردند پسرم به قول خودش عمل کرد خیلی خوش قول بود قبل از عید آمد و با لباس بسیجی که تنش بود او را به خاک سپردند...
در سالروز شهادت شهید« پرويزاسكندري» منتشر می شود:

بصیرت در وصیت نامه شهیدی از عملیات کربلای پنج

از خانواده عزيزم مى خواهم كه نمازهايتان را با نشاط بخوانيد و زياد قرآن بخوانيد كه حافظه را زياد مى كند ...
در سالروز شهادت منتشر می شود:

گذری بر زندگی نامه شهید« حاج ولي اله احمدی» ؛ از کارگاه سماور سازی تا کربلای پنج

«حاج ولی اله» کارگاه را گسترش می دهد و تا پایان عمر با برکت خود نیز این شغل را همچنان رونق می بخشد...تا اینکه دريكي از ضدحملات عراقيها درمنطقه عملياتي «كربلاي پنج درشلمچه»...
سردار شهید حاج یدالله کلهر در قامت یک همسر در گفت و شنود با خانم کلهر

حاجی پیغام داده بود که من فقط دختر عمه را می خواهم

یک روز یدالله به خانه ما تلفن کرد و گفت: من الان در ترمینال هستم و می خواستم ازت خداحافظی کنم. از او پرسیدم: کجا می روی؟ گفت: سنندج. فکر می کردم نهایتاً بیست روزه برمی گردد؛ اما روزها و هفته ها به ماه تبدیل شد و خبری از یدالله نداشتم.
در سالروز شهادت منتشر می شود:

شهید جاوید الاثر «محمد مهدی ادب زاده» : تا پای جانم از راهی که می روم دست بر نمی دارم

...با آگاهی در این راه رفتیم حتی در سر حد جانمان از این راه دست بردار نیستیم و می رویم تا با قطره قطره خونمان نهال نو پای اسلام را آبیاری کنیم تا ریشه فتنه را از عالم بر داریم ...
به مناسبت سالروز شهادت:

خاطراتی ناب از شهید حسین غنیمت پور

شهید حسین غنیمت پور فرمانده گردان کربلا در بیست و چهارم دی ماه 1365، در منطقه شلمچه به شهادت رسید. به مناسبت فرا رسیدن سی و یکمین سالروز شهادتش خاطراتی کوتاه از زبان خانواده و همرزمان شهید شهید را با هم می خوانیم.
در سالروز شهادت منتشر می شود:

پرواز در رویای صادقه و شهادت در عالم واقع

صبح روز شهادتش كه بيدار شد وگفت: ديشب خواب ديدم كه در بالاي آسمان در حال پرواز هستم. ما با او شوخي كرديم ...
در سوم دیماه سالروز شهادت شهید« محمدرضا مهاجری» منتشر می شود:

راز و نیازهای پاسدار شهید « کربلای پنج » با معبود ابدی

خداوندا! با نام نیکوی تو آغاز می کنم و با یاد تو لب سخن می گشایم. ای خداوند عزیز! زمانی که همه درها را بسته می بینیم. تنهادرگاه ربوبی تو را بهترین پناهگاه باعظمت کبریاییت عاجزانه ...
در سالروز شهادت شهید«حسین بچم»

حکایت «ایثار و شهادت طلبی» شهید در بیان همسر

ايشان در عملياتهاي زياد شركت داشتند در اين عملياتها رشادتهاي بسياري از خود نشان مي داد. روح ايثار طلبي و شهادت طلبي كه در ايشان وجود داشت...

عملیات کربلای پنج آخرین ایستگاه شهید حسن کریمی

سی ام شهریور ماه سال 1349 در حالی درخت انگور کنار حیاط به تازگی خوشه زرینش را میوه داده بود و گلابی ها بر سر درختان خودنمایی می کردند صدای گریه نوزادی از خانه ای روستایی و گاهگلی در 50 کیلومتری شمال شهر اراک به نام ساروق شنیده شد و از دامان پرمهر مادری به نام صدیقه ساروقی و پدرش مصطفی کریمی فرزندی پاک سرشت قدم به عرصه حیات گذارد که او را به نام نیک حسن برگزیدند که حسنی نیکو متراف با نامش ازویژگی های برجسته وی گردید.
سالروز شهادت

هنوز حضور محمد را احساس می کنم؛ روایت همسر سردار شهید «محمد چپردار»

اوج نگاه من به محمد آن هنگام بود که می رفت محمد به هیچ عنوان برنگشت که پشت سرش را نگاه کند، گویی می دانست که برگشتی وجود ندارد و گویی خداوند به جای پا به او دو بال عنایت کرده بود .
طراحی و تولید: ایران سامانه